همشاگردی های مهربان

همشاگردی های مهربان

مجموعه ای از فعالیتهای علمی و عملی دانش آموزان پایه پنجم
همشاگردی های مهربان

همشاگردی های مهربان

مجموعه ای از فعالیتهای علمی و عملی دانش آموزان پایه پنجم

خاطرات ما ...

من علی آل سالکویه هستم . روزی من یک سئوال ریاضی را بلد نبودم و معلم ما در حال بررسی دفترهای ریاضی بود . دوستم آروین جعفری دید که من آن سئوال را بلد نیستم به من کمک کرد تا آن را جواب بدهم . من هم بعد به خانم گفتم . و همچنین از دوستم تشکر کردم .  

 

 

محمد رضا عبدی : یادش به خیر آقای نباتی شغل گاهی به شوخی ما را نیشگون می گرفت . خدا رحمتشان کند . روحشان شاد .  

 

 

نیما کریم آبادی : امروز زنگ اول وقتی داشتیم دفتر املاها رو می گرفتیم ؛ مبین کلمه ی آمبولانس رو اشتباه نوشته بود و دو تایی با هم خندیدیم. مبین بیش تر از همه خندید . (آبولانس !!!)

به یاد آقای مدیر

امروز مهیار گلم مطلبی رو نوشت و تو صندوق یاد خوبی ها گذاشت و بی صبرانه منتظر بود تا بر دارمش و من هم به خاطر پسر گلمون برداشتمش. 

و اما مطلب آقا مهیار :  

سلام . اسم من مهیار عبادی است . من اولین سالی است که به این مدرسه می آیم . با امروز یک روز و نیم ( البته دو روز‌ ) از فوت آقای مدیر می گذرد . من ایشان را یک بار بیشتر ندیده ام . اما با همان یک بار متوجه شدم که مرد خوب - درست کار و فرهیخته ای هستند . همه از او به نیکی یاد می کنند . 

روحش شاد و یادش گرامی باد. 

مهیار عزیزم از توجه شما بسیار ممنونم . من مطمئن هستم آقای مدیر همه ی شما رو دوست داشتند و از این که پسر گلی چون شما در این مدرسه مشغول به تحصیل هست بسیار خوش حالند.

صندوق یاد خوبی ها

و اما صندوق یاد خوبی ها ، صندوقی که قرار شد خاطرات شیرین ، اتفاقات جالب و... رو بنویسیم و داخلش بذاریم .

تا هر چند وقت یه دفعه مطالب رو بردارم و بعد از مطالعه در وبلاگ قرار بدم.

دو تا از آقا پسرهای گلمون زحمت کشیدند و برای ما مطالبی رو نوشتند. ازشون متشکرم

من هم اون ها رو با ویرایش جزئی در فعل و فاعل نوشتم ، اما در اصل موضوع و مطلب دخل و تصرفی نداشتم.

آقا کامیار عزیز ، دو تا مطلب داشت با این عنوان :

1. خانم ناظم رو دوست دارم چون به ما موارد تربیتی رو تذکر میده و در اداره ی مدرسه بسیار دقیقه.

2. خانم معلم ما خوبه چون به ما درس میده. ( به خانم ناظم حسودیم میشه ها !!!! )

کامیار عزیزم از دقت نظر شما ممنونم . امیدوارم همیشه با این دقت به اطرافت توجه کنی .

و اما آقای نیمای دوست داشتنی :

در روز چهارشنبه 12 / 7 / 1391 من و فرحان و محمدامین سرود مواد جامد را خواندیم ، خیلی روز خوبی بود . به من که خیلی خوش گذشت ولی فرحان و محمدامین را نمی دانم. خلاصه این که خوش گذشت.

نیمای گلم خیلی خوش حالم که این فعالیت باعث شادی شما شد . امیدوارم در تمام لحظات زندگیت شاداب و سلامت باشی.