همشاگردی های مهربان

همشاگردی های مهربان

مجموعه ای از فعالیتهای علمی و عملی دانش آموزان پایه پنجم
همشاگردی های مهربان

همشاگردی های مهربان

مجموعه ای از فعالیتهای علمی و عملی دانش آموزان پایه پنجم

بنویس از سر خط ...

نگاهی به زوایای آشکار و پنهان نگارش و انشای دانش‌آموزان


«چارشنبه توی کیفش یه مشت ستاره داره، به جای صفر هر 20، یک ستاره میذاره.»

این قسمتی از سرودی است که در زمان نوجوانی ام هر چهارشنبه از تلویزیون پخش می‌شد، با عنوان «چارشنبه». «چارشنبه» نام یک معلم بود، یک معلم که مهربان بود و با شاگردانش رفیق. «چارشنبه» یک خرده بی حواس بود و یادش می‌رفت اخم کند به دانش آموزانش. در آن زمان چارشنبه، رویای همه ما بچه مدرسه ای‌ها بود. نهایت آمال و آرزوهایمان. نهایت چیزی که از یک معلم و یک کلاس می‌خواستیم. کلاسی که در آن، ابر رویاهایمان باریدن بگیرد و جاری شود. البته من آن کلاس را یافته بودم. فرقی نمی‌کرد معلم انشاء چه کسی باشد، برایم حکم همان چارشنبه‌ای را داشت که می‌توانستم بی محابا خیالاتم را در کلاسش به گردش دربیاورم و از بودن در کنار آن چارشنبه، لذت ببرم. ‏

معلم انشاء هم این را فهمیده بود که از آن‌هایی نیستم که پشت دوستانم، خودم را قایم کنم (حداقل سر زنگ انشا) که مبادا مجبور به خواندن مقاله‌ام شوم! نوشته ام هر چقدر که بد، دوست داشتم بخوانمش. معلم هم این را فهمیده بود و هر بار صدایم می‌کرد و بعضی‌ها یک نفس راحت می‌کشیدند. گاهی به تخیلات هم حسادت می‌کردیم و گاهی تحسین. گاهی ناخواسته، جملات طنز می‌شد و همه می‌خندیدند. باورت نمی‌شد، اما تو خاطره‌ات را می‌خواندی و کلاس در کسری از ثانیه روی هوا بود و معلم آن قدر قهقهه اش را می‌خورد که سرخ می‌شد. خلاقیتی که از آن هیچ نفهمیده بودیم، در همینجا و همین کلاس برایمان معنا شد و توانستیم چیزهای جدیدی را خلق کنیم. ‏

انشاء یا رفع تکلیف؟

اما شاید ذهن کوچک من در آن زمان همه چیز را آن قدر ساده می‌دید. چرا که محبوبه علومی، معلمی است که 30 سال سابقه تدریس در دوره‌های مختلف دبستان و راهنمایی را دارد و به صراحت می‌گوید: من بعد از همه این سال‌ها تجربه می‌گویم که اهمیت درس انشاء بستگی به منطقه محل تحصیل و ناحیه شهری دارد. در مناطقی که از دبیران دوره دیده و مجرب استفاده می‌کنند، به درس انشاء و البته هنر و ساعت تربیتی و ورزش نیز اهمیت داده می‌شود، اما در مناطق محروم تر، اصلاً چنین نیست. ‏

از سوی دیگر خانواده‌ها نیز در این امر دخیل هستند. اولاً به نظر من نوشتن، به نوعی استعداد ذاتی می‌خواهد، اما این دلیل نمی‌شود که کسی برای نوشتن تلاش نکند. متاسفانه کسانی که در خانواده‌‌شان یک نفر ادیب یا نویسنده داشته باشند، کار نوشتن را به او می‌سپارند. در خانه ما زبان نوشتار پدرم خیلی خوب بود و همه خانواده و نزدیکان کار نوشتن را به او می‌سپردند و البته هیچکس هم نمی‌خواست که نوشتن را از ایشان یاد بگیرد!

انشاء نوشتن در خانواده‌ها تا مدت‌ها و چه بسا تا امروز، همین وضع را داشته است. حالت رفع تکلیف دارد و معمولاً دانش‌آموزان می‌دهند مطلب‌شان را یکی دیگر بنویسد. خانواده‌ها هم از این اوضاع راضی‌تر هستند تا آن بچه به درس‌های دیگرش برسد و سر انشاء نوشتن وقتش را تلف نکند. گویی انشاء درس نیست، بازی و تفریح است و برای وقت آزاد است!

وی ادامه می‌دهد: البته این اتفاق با علاقه بچه‌ها نیز در ارتباط است. دانش‌آموزی که اهل نوشتن باشد، خودش قلم می‌زند و می‌نویسد. با این وجود، معلم دلسوز وظیفه دارد که این علاقه و انگیزه را در همه شاگردانش ایجاد کند. ‏

تشویق خانواده

علاقه به نوشتن چیزی است که اگر در وجودی نهفته باشد و شکوفا نشود، به هدر می‌رود و سرکوب می‌شود. به ویژه که این استعداد در همه بچه‌ها وجود ندارد. یکی دیگر از دلایل بی‌توجهی به زنگ انشاء، کم سوادی معلمان در این زمینه است. گاهی خود آموزگاران اشرافی به اهمیت این درس و راه‌های پرورش خلاقیت‌های دانش‌آموزان ندارند، همان‌طور که برخی معلمان ورزش و هنر و تربیتی هم این اشراف و اهتمام را ندارند، خانواده‌ها نیز نقش بسیار مهمی در این میان دارند. ‏

محبوبه علومی صحبتش را با ذکر مثالی ادامه می‌دهد: دانش‌آموزی در کلاس سوم دبستان داشتم که داستان‌نویس بسیار خلاقی بود، اما خانواده اش اهمیتی به این موضوع نمی‌دادند. یعنی نه او را تشویق می‌کردند و نه مانع او بودند. حرفشان این بود که اول درسش را بخواند، بعد اگر وقت اضافه ماند، به هرکاری دلش می‌خواهد، بپردازد. ‏

در صورتی که همان نوشتن داستان یا انشا نقش مهمی در زندگی بچه‌ها دارد. به عنوان معلم می‌گویم بچه‌هایی که انشاء قوی‌تری داشتند، درس‌های تشریحی را بهتر امتحان می‌دادند، و از ذهن خلاق تری هم برخوردار بودند و به لحاظ زبانی هم توانایی بیشتری داشتند. ‏ به هرحال، اهمیت درس انشاء باید هم برای خانواده‌ها تشریح شود و هم برای اولیاء مدرسه تا با همکاری آنان، خلاقیت‌های دانش‌آموزان پرورش یابد و افراد با استعداد فرصت شکوفایی و بروز استعدادهایشان را در همان مدرسه پیدا کنند. ‏

وی می‌افزاید: تربیت معلمان دلسوز و آشنا با فن نگارش و جدی گرفتن درس انشاء، بودجه می‌خواهد تا هم معلمان دوره ببینند و هم زمینه‌های تدریس آن فراهم شود، در غیر این صورت اگر هر مدرسه بخواهد خودش اقدام کند، طرح به صورت همه‌گیر اجرا نخواهد شد و به صورت مقطعی و گذرا خواهد بود. ‏

ساعت انشاء

علی متقی ـ کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی است که در مورد زوایای آشکار و پنهان نگارش و انشای دانش‌آموزان معتقد است: در سال‌های اخیر به‌همت مولفین کتاب‌های درسی فارسی، شیوه‌های نوینی در تقویت نگارش و ایده پردازی دانش‌آموزان به کار رفته است. اما دانش‌آموزانی که در دبستان و مقطع راهنمایی نوشتن و خواندن انشاء را می‌آموزند، با رسیدن به دبیرستان یکباره به حال خود رها می‌شوند، زیرا ساعت مستقلی برای این درس در برنامه درسی آنان منظور نشده است. بنابراین افزودن ساعت انشاء در مقطع دبیرستان، امری لازم است. هرچند که پرداختن به نگارش دانش‌آموزان از پایه‌های تحصیلی پایین تر، مسیر اصلاح وضع موجود را سهل‌تر می‌کند. به این مقوله باید از 3 بعد خانواده، جامعه و نظام آموزشی نگریسته شود.

 

ادامه مطلب ...

وقتی تعداد معلمان هم کم است و هم زیاد!

به یاد دارم سال ۸۹ در مراسمی شرکت کرده بودم، روی یکی از تابلوها جمله‌ای از وزیر وقت خودنمایی می‌کرد: «من آمده‌ام تا دست معلم را بگیرم و به قله برسانم»

چند وقت پیش هم وزیر جدید آموزش و پرورش فرمودند: «هنوز نیروی انسانی در اموزش و پرورش ساماندهی نشده است و تا بهبود وضعیت، حداقل یک یا دو سال دیگر وقت لازم است. در شرایطی فعلی ۵۰هزار معلم اضافه و ۵۸هزار معلم کم داریم!»

اگر آمار جمعیتی معلمان را که در حدود یک میلیون و ۱۳ هزار نفر است در نظر بگیریم، می‌بینیم این ۱۰۸ هزار معلمی که هم کم و هم زیاد هستند،‌ حدود ۱۰ درصد آن را شامل می‌شوند. این موضوع مهمی است و مصداق حرارت سنجی است که دمای آموزش کشور را قدری بالاتر و تب‌دار نشان می‌دهد. دمایی که اگر چه سوزنده نیست، ولی وادارمان می‌کند از خود بپرسیم این آمار چه نسبتی با آن شعار زیبای معلم و رساندن او به قله دارد؟

یک مثال ساده از این آمار،‌ محل خدمت من ـ بندرانزلی ـ است که مقطع ابتدایی با چنان کمبودی روبه‌رو است که امسال و سال گذشته عده زیادی نیروهای خدماتی و سرباز معلم در مدارس شهر به کار گرفته شده‌اند، در حالی که به فاصله یک ساعت مسافتی در شهری دیگر،‌ معلمان اضافه،‌ساعات کاری خود را در اداره به پایان می‌رسانند،‌زیرا کلاس ندارند!

کلاس‌های ما هم که همچنان معلم محور است و سهم بیشتر تدریس را صدای معلم و تارهای صوتی او بر عهده دارد تارهایی که امروز خسته و زخم خورده‌اند و به دلیل استفاده بیش از حد و خستگی‌شان، برای استفاده در منزل و مدرسه ناتوانند. آزمودن این گفتار هم چندان دشوار نیست. تنها حضور چند روزه به عنوان مهمان در یک پایه تحصیلی دبستانی، صحت ادعای مرا تایید خواهد کرد. کافی است سری به مدارس ابتدایی بزنیم و از نزدیک ببینیم چند معلم خواستار آرامش، تغییر مقطع تدریس، ورود به بخش‌های مدیریتی و بازنشستگی پیش از موعد هستند. این مسائل ممکن است شرایطی ایجاد کند که انگیزه پیشی گرفتن از یکدیگر صرفاً برای یافتن فراغت و رهایی از فشارهای روحی فراهم شود، به گونه‌ای که حتی رقابت ناسالم جای رفاقت را بگیرد. اگر چه تاکید می‌شود اکثریت دوستان فهیم و بزرگ‌منش فرهنگی، هماره بی‌توجه به این مسائل تنها به کار خود می‌پردازند و دم نمی‌زنند و نیرو‌های آموزشی صادق اینانند.

یکی از راه‌های حل مسئله، انگیزه بخشی معلمان است. شاید برقراری فوق‌العاده شغل برای این مقطع یک قدم باشد، قدمی خوب و به جاکه جای بسی تشکر و سپاس دارد، اما مهم‌تر از آن، ایجاد چند تغییر روشن و اثرگذار است که به صورت پیشنهاد در زیر می‌آید:

ـ کوچک کردن کلاس‌های مقاطع ابتدایی و رساندن دانش‌آموزان هر کلاس به حداکثر ۲۰ تا ۲۲ نفر.

ـ کاهش حجم کتاب‌های درسی به میزان یک سوم فعلی.

ـ متناسب سازی زنگ‌های تفریح با ساعت‌های آموزشی، به شکلی که دانش‌آموزان از لحاظ روحی ظرفیت پذیرش مطالب جدید را داشته باشند.

ـ استفاده از موسیقی‌های شاد و آرام بخش در ساعات تفریح. و این گونه است که پیشرفت و توسعه کشور با حمایت معلمان امیدوار و دانش‌آموزان دلبسته به درس و تحصیل، رقم می‌خورد.

بندر انزلی ـ علی متقی، آموزگار ابتدایی

روزنامه اطلاعات -دوشنبه 7 بهمن

نظام ارزشیابی توصیفی دانش‌آموزان کمیتی است که لباس کیفیت پوشیده است!


در بخش خبری ۲۰ و ۳۰ دقیقه سیما مصاحبه شوندگان نظراتی پیرامون ارزشیابی توصیفی ابراز کردند و از جمله معلمی می‌گفت تعداد زیاد دانش‌آموزان، اجرای این روش را با دشواری روبرو کرده است. دیگری معتقد بود رقابتی که در گذشته بین دانش‌آموزان وجود داشته، امروز از میان رفته است و مادر دانش‌آموزی گلایه داشت نمی‌تواند از وضعیت تحصیلی فرزندش به روشنی آگاه شود. اما نکته پایانی مصاحبه، نظر معاون سابق آموزش ابتدایی بود که عنوان می‌کرد شاید عملکرد برخی معلمان باعث شده است تا رقابت مورد نظر شکل نگیرد.

من به عنوان معلمی که چندسال مجری ارزشیابی توصیفی بوده است، احساس کردم خالی از لطف نیست، برخی از مشاهداتی را که طی این مدت در عمل شاهد آن بوده‌ام، بیان کنم، مشاهداتی که برخی نارسایی‌های اجرای نظام کیفی را نشان می‌دهد. البته امید است با رویکرد جدیدی که بر وزارتخانه و معاونت ابتدایی حاکم شده است بیشتر به این موضوع پرداخته شود.تعداد زیاد دانش‌آموزان اجرای نظام کیفی را با مشکل روبرو می‌کند. واقعیت آن است در کلاس‌هایی که بیشتر از ۳۰ نفر دانش‌آموز داشته باشند، پرداختن به همه ابزارهای ارزشیابی توصیفی اگر غیرممکن نباشد، بسیار دشوار است. آزمون‌های عملکردی، پوشه‌کار و مشاهدات و پروژه‌هایی که معیار ارزشیابی دانش‌آموزان است، مستلزم بررسی و ارائه بازخورد مناسب به دانش‌آموز است که چگونه می‌توان برای کلاس‌هایی نزدیک به ۴۰ دانش‌آموز، آن را پذیرفت؟
تفاوت فاحش سطح مدارس دولتی که از حداقل سرانه برخوردارند با مدارس برخوردار کلان شهرها و یا مدارس غیرانتفاعی و نمونه دولتی، مانعی دیگر در اجرای بهینه طرح است.مدرسه‌ای که توان پرداخت قبض‌های آب و برق خود را ندارد، قطعا در چاپ اوراق امتحانی دانش‌آموزانش مشکل دارد، چه رسد به اینکه بخواهد آزمون‌های عملکردی برگزار کند و یا پروژه‌ای ترتیب دهد که به وسایل آزمایشگاهی نیاز دارد. همچنین کارهای دیگر مانند برگه‌های آدینه یا آزمون‌های پیشرفت تحصیلی، که همه و همه به منابع مالی کافی نیاز دارند که در دسترس مدارس نیست.
تعداد بالای دانش‌آموزان وقت بیشتری از معلم می‌گیرد، تا به بررسی و تصحیح برگه‌های آن‌ها بپردازد و هرچقدر این زمان بیشتر شود، دادن یک بازخورد موثر و استاندارد دشوارتر می‌شود. بنابر این، عموم معلمان به استفاده از برچسب‌های رنگارنگ و جملات تشویقی کوتاهی روی می‌آورند که برای دانش‌آموزان جذاب‌تر باشد. البته این‌ها بازخوردهای‌ آماده‌ای است که شاید با روح ارزشیابی کیفی بیگانه نباشد، اما مدنظر آن‌هم نیست.
باور و اعتقاد معلمان نیز موضوع مهمی است که کمتر به آن توجه شده است. برخی از همکاران ما معتقدند ارزشیابی کمی (نمره‌ای) ارزیابی دقیق‌تری از وضعیت دانش‌آموزان ارائه می‌دهد. شاید این باور به دلیل فراهم نبودن بسترهای مناسب و زیرساخت‌های لازم در اجرای ارزشیابی توصیفی ایجاد و تقویت شده باشد.همچنین تلقی اینکه ارزشیابی توصیفی (کیفی) صرفا قبولی دانش‌آموز و بالا آمدن او را در پی خواهد داشت و مردودی در این نظام جایگاهی ندارد.
در این میان هنوز بسیاری از والدین نتوانسته‌اند با ارزشیابی کیفی کنار بیایند و آن را بپذیرند. دلیل این مدعا، والدینی هستند که در نشست توجیهی ماهانه حضور می‌یابند و روی واژه «خیلی خوب» ـ ـ که یکی از مقیاس‌های ارزیابی دانش‌آموزان است ـ تاکید می‌کنند. در نظر ایشان «خیلی خوب» جایگزین ۲۰ شده است و این را می‌توان از شیوه پرسش آن‌ها دریافت.می‌گویند: فرزند بنده که همه نمراتش «خیلی خوب» است، چرا در فلان درس «خوب» گرفته است؟
تاکید اینان بر روی نمرات فرزندانشان است، در حالی که بارها گفته شده «ارزشیابی توصیفی» کیفی است و با نمره بیان نمی‌شود.
نمی‌توان به حجم بالای کتاب‌ها در نظام توصیفی بی‌اعتنا بود. برخی از کتاب‌های دانش‌آموزان ابتدایی در گذشته و برای «نظام کمی» تالیف شده‌اند و کتاب بسیار خوب، ارزنده و استاندارد ریاضی پایه پنجم، برای اجرا در نظام کمی بسیار مناسب‌تر می‌نماید، تا نظام کیفی. زیرا حجم بالای مطالب، سنجش را در نظام توصیفی که صرفاً مداد و کاغذ (آزمون کتبی) نیست، دشوارتر می‌کند.
البته تألیف شتابزده برخی کتابهای درسی در پایه‌های مختلف از جمله ریاضی اول و ششم، که اشکالات فراوانی بر آنها وارد است، مزید بر علت شده است و قطعاً چنین تالیفاتی راهی به مقصد اعلای آموزش نخواهند برد.
به نظر می‌رسد امروزه، مقطع ابتدایی که یکی از مهم‌ترین و پایه‌ای‌ترین مقاطع تحصیلی کشور است، جذابیت و کشش خود را برای معلمان از دست داده است. حجم بالای کار در مدرسه و ادامه آن در خانه، تعداد بالای دانش‌آموزان، پاسخ‌گویی به آموزش و پرورش در کنار پاسخ‌گویی به اولیای دانش‌آموزان، کودکان پیش فعال، درآمد ناچیز معلمی و به کارگیری معلمان کم تجربه و غیرمتخصص، همه و همه در کنار تغییرات گسترده سالیان اخیر که عمدتاً در مقطع ابتدایی به وجود آمده است، لذت کار با دبستانی‌ها را کمرنگ‌ کرده است.
در نهایت، ضعف‌های تحصیلی دانش‌آموزان که به شکل معناداری در پایه‌های بالاتر نمود می‌یابد، نشان می‌دهد ارزشیابی توصیفی نتوانسته است آن چنان که باید و شاید، تکیه‌گاه مطمئنی برای رشد نظام آموزشی و تربیت نیروی انسانی خوداتکا و کارآمد باشد. هرچند بار این ضعف تنها برگردن ارزشیابی کیفی (توصیفی) نیست و همانطور که گفته شد، بسترهای لازم برای اجرای چنین طرحی آماده نبوده است.آنچه امروز هویداست، این است که ارزشیابی کنونی نه کمی است و نه کیفی صرف! نیمی ازین دارد و نیمی از آن! گویی باور عموم جامعه کمیتی است که لباس کیفیت پوشیده باشد. بنابر این منصفانه نیست گفته شود نبود رقابت در میان دانش‌آموزان، تنها حاصل عملکرد معلمان است.


بندر انزلی، علی متقی، آموزگار ابتدایی
روزنامه اطلاعات ، سه شنبه 3 دی 1392