نگاهی به زوایای آشکار و پنهان نگارش و انشای دانشآموزان
«چارشنبه توی کیفش یه مشت ستاره داره، به جای صفر هر 20، یک ستاره میذاره.»
این قسمتی از سرودی است که در زمان نوجوانی ام هر چهارشنبه از تلویزیون پخش میشد، با عنوان «چارشنبه». «چارشنبه» نام یک معلم بود، یک معلم که مهربان بود و با شاگردانش رفیق. «چارشنبه» یک خرده بی حواس بود و یادش میرفت اخم کند به دانش آموزانش. در آن زمان چارشنبه، رویای همه ما بچه مدرسه ایها بود. نهایت آمال و آرزوهایمان. نهایت چیزی که از یک معلم و یک کلاس میخواستیم. کلاسی که در آن، ابر رویاهایمان باریدن بگیرد و جاری شود. البته من آن کلاس را یافته بودم. فرقی نمیکرد معلم انشاء چه کسی باشد، برایم حکم همان چارشنبهای را داشت که میتوانستم بی محابا خیالاتم را در کلاسش به گردش دربیاورم و از بودن در کنار آن چارشنبه، لذت ببرم.
معلم انشاء هم این را فهمیده بود که از آنهایی نیستم که پشت دوستانم، خودم را قایم کنم (حداقل سر زنگ انشا) که مبادا مجبور به خواندن مقالهام شوم! نوشته ام هر چقدر که بد، دوست داشتم بخوانمش. معلم هم این را فهمیده بود و هر بار صدایم میکرد و بعضیها یک نفس راحت میکشیدند. گاهی به تخیلات هم حسادت میکردیم و گاهی تحسین. گاهی ناخواسته، جملات طنز میشد و همه میخندیدند. باورت نمیشد، اما تو خاطرهات را میخواندی و کلاس در کسری از ثانیه روی هوا بود و معلم آن قدر قهقهه اش را میخورد که سرخ میشد. خلاقیتی که از آن هیچ نفهمیده بودیم، در همینجا و همین کلاس برایمان معنا شد و توانستیم چیزهای جدیدی را خلق کنیم.
انشاء یا رفع تکلیف؟
اما شاید ذهن کوچک من در آن زمان همه چیز را آن قدر ساده میدید. چرا که محبوبه علومی، معلمی است که 30 سال سابقه تدریس در دورههای مختلف دبستان و راهنمایی را دارد و به صراحت میگوید: من بعد از همه این سالها تجربه میگویم که اهمیت درس انشاء بستگی به منطقه محل تحصیل و ناحیه شهری دارد. در مناطقی که از دبیران دوره دیده و مجرب استفاده میکنند، به درس انشاء و البته هنر و ساعت تربیتی و ورزش نیز اهمیت داده میشود، اما در مناطق محروم تر، اصلاً چنین نیست.
از سوی دیگر خانوادهها نیز در این امر دخیل هستند. اولاً به نظر من نوشتن، به نوعی استعداد ذاتی میخواهد، اما این دلیل نمیشود که کسی برای نوشتن تلاش نکند. متاسفانه کسانی که در خانوادهشان یک نفر ادیب یا نویسنده داشته باشند، کار نوشتن را به او میسپارند. در خانه ما زبان نوشتار پدرم خیلی خوب بود و همه خانواده و نزدیکان کار نوشتن را به او میسپردند و البته هیچکس هم نمیخواست که نوشتن را از ایشان یاد بگیرد!
انشاء نوشتن در خانوادهها تا مدتها و چه بسا تا امروز، همین وضع را داشته است. حالت رفع تکلیف دارد و معمولاً دانشآموزان میدهند مطلبشان را یکی دیگر بنویسد. خانوادهها هم از این اوضاع راضیتر هستند تا آن بچه به درسهای دیگرش برسد و سر انشاء نوشتن وقتش را تلف نکند. گویی انشاء درس نیست، بازی و تفریح است و برای وقت آزاد است!
وی ادامه میدهد: البته این اتفاق با علاقه بچهها نیز در ارتباط است. دانشآموزی که اهل نوشتن باشد، خودش قلم میزند و مینویسد. با این وجود، معلم دلسوز وظیفه دارد که این علاقه و انگیزه را در همه شاگردانش ایجاد کند.
تشویق خانواده
علاقه به نوشتن چیزی است که اگر در وجودی نهفته باشد و شکوفا نشود، به هدر میرود و سرکوب میشود. به ویژه که این استعداد در همه بچهها وجود ندارد. یکی دیگر از دلایل بیتوجهی به زنگ انشاء، کم سوادی معلمان در این زمینه است. گاهی خود آموزگاران اشرافی به اهمیت این درس و راههای پرورش خلاقیتهای دانشآموزان ندارند، همانطور که برخی معلمان ورزش و هنر و تربیتی هم این اشراف و اهتمام را ندارند، خانوادهها نیز نقش بسیار مهمی در این میان دارند.
محبوبه علومی صحبتش را با ذکر مثالی ادامه میدهد: دانشآموزی در کلاس سوم دبستان داشتم که داستاننویس بسیار خلاقی بود، اما خانواده اش اهمیتی به این موضوع نمیدادند. یعنی نه او را تشویق میکردند و نه مانع او بودند. حرفشان این بود که اول درسش را بخواند، بعد اگر وقت اضافه ماند، به هرکاری دلش میخواهد، بپردازد.
در صورتی که همان نوشتن داستان یا انشا نقش مهمی در زندگی بچهها دارد. به عنوان معلم میگویم بچههایی که انشاء قویتری داشتند، درسهای تشریحی را بهتر امتحان میدادند، و از ذهن خلاق تری هم برخوردار بودند و به لحاظ زبانی هم توانایی بیشتری داشتند. به هرحال، اهمیت درس انشاء باید هم برای خانوادهها تشریح شود و هم برای اولیاء مدرسه تا با همکاری آنان، خلاقیتهای دانشآموزان پرورش یابد و افراد با استعداد فرصت شکوفایی و بروز استعدادهایشان را در همان مدرسه پیدا کنند.
وی میافزاید: تربیت معلمان دلسوز و آشنا با فن نگارش و جدی گرفتن درس انشاء، بودجه میخواهد تا هم معلمان دوره ببینند و هم زمینههای تدریس آن فراهم شود، در غیر این صورت اگر هر مدرسه بخواهد خودش اقدام کند، طرح به صورت همهگیر اجرا نخواهد شد و به صورت مقطعی و گذرا خواهد بود.
ساعت انشاء
علی متقی ـ کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی است که در مورد زوایای آشکار و پنهان نگارش و انشای دانشآموزان معتقد است: در سالهای اخیر بههمت مولفین کتابهای درسی فارسی، شیوههای نوینی در تقویت نگارش و ایده پردازی دانشآموزان به کار رفته است. اما دانشآموزانی که در دبستان و مقطع راهنمایی نوشتن و خواندن انشاء را میآموزند، با رسیدن به دبیرستان یکباره به حال خود رها میشوند، زیرا ساعت مستقلی برای این درس در برنامه درسی آنان منظور نشده است. بنابراین افزودن ساعت انشاء در مقطع دبیرستان، امری لازم است. هرچند که پرداختن به نگارش دانشآموزان از پایههای تحصیلی پایین تر، مسیر اصلاح وضع موجود را سهلتر میکند. به این مقوله باید از 3 بعد خانواده، جامعه و نظام آموزشی نگریسته شود.

وی عمده ضعفها و نارساییهای نگارش دانشآموزان را این چنین بر میشمارد: متناسب نبودن محتوای نوشته با موضوع آن، کوتاهی یا بلندی بی جهت متن یا جملهها، نداشتن شیوایی بیان در متن و وجود جملات موازی در آن، رعایت نکردن نکات ویرایشی مانند نقطه، ویرگول و بندنویسی، تمایل برای کاربرد واژگان عامیانه و ادبیات لمپنی یا بیگانه، غلط نویسی دستوری و املایی، دایره محدود واژگان، پراکنده نویسی، خالی بودن متن از توصیف و تصویرهای بدیع، بیحوصله بودن و شتاب داشتن در نویسندگی و نداشتن خودباوری لازم برای نوشتن و خواندن انشاء.
گرچه همه موارد بالا در یک انشاء دیده نمیشود و تعدادی از آنها هم فراگیرترند، اما عموم دانشآموزان حداقل با یک یا دو مورد از این موارد مواجه هستند. در این میان دانش آموزانی هم به دلیل پرورش در خانوادههای اهل علم و ادب، از دیگران بهتر و پختهتر مینویسند.
نقش مدرسه
متقی، یکی از مواردی را که به ایجاد ضعف و اشکال در نگارش دانشآموزان منجر شده است، نقش مدرسه و معلم میداند و میگوید: در مدارس معمولاً بین یک تا دو ساعت آموزشی به فعالیتهای نگارشی دانشآموزان که شامل آموزش مباحث دستوری، جمله نویسی و انشاء است، اختصاص یافته، که این ساعات در پایهها و مقاطع مختلف ابتدایی و راهنمایی متفاوت است. این حداقل زمان برای انشاء به دلیل کم اهمیت تلقی شدن در قیاس با سایر دروس، بهراحتی تحت تاثیر قرار میگیرد. به این نحو که ملعمان میکوشند کمبود وقت برای تدریس کتابها را با بهرهگیری از ساعت انشاء و هنر جبران کنند. این مطلب به این معناست که افزودن ساعت انشاء و فعالیتهای مرتبط با آن، امکانپذیر نیست، مگر آن که در ساعات دروس دیگر تجدید نظر و از محتوای آن کتابها کاسته شود.
این آموزگار مقطع ابتدایی ادامه میدهد: نکته دیگر، جمعیت دانش آموزی یک کلاس است که نباید از 20 نفر تجاوز کند، تا بتوان وقتی برای خواندن انشای تمامی دانشآموزان در نظر گرفت و به بحث و بررسی نظرات دانشآموزان پرداخت.
بهترین کار معلم دادن فرصت کافی به دانشآموزان برای نوشتن و خواندن انشاء در کلاس است؛ ایده آلی که امروزه با حجم بالای کتابها و تعداد زیاد دانشآموزان، به آسانی میسر نمیشود و معمولاً نوشتن انشاء به عنوان تکلیفی در خانه به دانشآموز سپرده میشود. بارها معلمان عنوان کردهاند که دانشآموزان تکالیف را در خانه با کمک والدین و استفاده از کتابهای کمک درسی انجام میدهند و این مساله کاهش بهرهوری آموزشی و یادگیری را در پی داشته است.
معلم باید موضوع انشاء را در کلاس به بحث بگذارد و خود به توضیح مختصری قناعت کند. این امر سبب پذیرش ذهنی یک موضوع از سوی شاگردان میشود و تنها در این صورت است که میتوان راجع به آن موضوع «چیزی» نوشت.
وی با بیان این که دانشآموزان در برخی موارد دچار خودسانسوری میشوند، میگوید: این بدان معناست که از نوشتن حرف و سخن اصلی به هر دلیلی نگرانند. گاهی گمان میکنند معلم شایستگی شنیدن و خواندن آنها را ندارد و گاهی هم در رساندن مطلب ناتوانند. باید همه این احتمالات را در نظر آورد و سپس با لبخند و القای احساس امنیت، آنها را به نگارش ایده و نظراتشان تشویق کرد.
برخی از همکاران ما عوامل سردرگمی جوانان امروز را تلفن همراه، ماهواره، رایانه و اینترنت میدانند. با احترام به نظر ایشان و البته با نگاهی مثبت و واقع بینانه میتوان اینها را از جمله عوامل رشد دانشآموزان هم تلقی کرد. ولی از نگاهی دیگر، میتوان در کنار برنامههای متعدد تلویزیون و حجم وسیع تبلیغات، آنها را عامل پراکندگی عموم مردم در جامعه نیز دانست. مواردی که اگر با برنامه ریزی و آموزش صحیح طریقه استفاده مهار نشوند، طبعاً خروجی ذهنها را تحت تاثیر قرار میدهند.
متقی ادامه میدهد: در مورد جملات موازی یا تکرار واژگان، باید دانش آموز را به دوباره خواندن و مرور انشایش متذکر شد و به او فهماند که با مرور دوباره و جا به جایی چند کلمه و جمله، ثمره کارش بسیار دلنشینتر خواهد بود. عیوب نگارشی و ویرایشی نیز زمانی اصلاح میشود که معلم بتواند در هفته، زمانی را به آموزش این موارد اختصاص دهد. گرچه کتابهای ادبیات و زبان فارسی به آموزش موارد مهمی پرداختهاند که تاکید دوباره روی آنها، اهمیت بسیار دارد.
قصهگویی و خاطرهنویسی
به گفته علی متقی، یکی دیگر از مواردی که به ضعف نگارش دانشآموزان منجر شده، نقش والدین و خانواده است. والدین میتوانند با اهمیت دادن به نوشتههای فرزندان خود، مسیر رشد آنان را در این درس هموارتر سازند.
وی با اشاره به این که قصهگویی برای فرزندان، سبب تقویت قوه خیال پردازی آنها میشود، میافزاید: نقل خاطره یکی از بهترین راههای قرار دادن فرزندان در مسیر انتقال تجربیات است و سبب میشود تا ارتباط بین نسلی برقرار بماند و تبارشناسی هر خانواده راحتتر شکل بگیرد. همچنین میتوان فرزندان را به نوشتن خاطرات روزانه خود عادت داد.
مطالعه کتاب و حتی مقالات آموزنده باعث میشود تا دایره واژگانی گسترش یابد و ایدههای روشن و خلاق در ذهن شکل بگیرد. قدرت فکر کردن و تحلیل موضوع افزایش یابد و به تبع آن، شیوایی بیان و زیبایی نوشته افزایش یابد. خانوادهها میتوانند با مطالعه در حضور فرزندان و تشویق آنها به مطالعه و خلاصه کردن متنهای خوانده شده، به بهبود تمرکز و یادگیری فرزندانشان کمک کنند. هر چه فرآیند تمرکز و یادگیری دانش آموزی رشد یابد و لذت به یادآوردن خواندهها در او تقویت شود، نگارش بهتری خواهد داشت.
جامعه و تحولات فرهنگی
این کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی آنگاه به نقش جامعه و فرهنگ عمومی اشاره میکند و میگوید: این حوزه بسیار مهم و حساس است و تاثیر فراوانی در پیشبرد هنر و خلاقیت افراد ایفا میکند. در نویسندگی و انشاء نیز به مانند سایر رشتههای هنری، فضای آزاد و آرام میتواند سبب ایجاد ایدههای نو و سازنده باشد. ایدههایی که بتوانند انسانیت و اخلاق نیک را ترویج کنند و بر تعالی جامعه اثر مثبت بگذارند.
حتی موضوع انشاء میتواند از جامعه و تحولات آن گرفته شود. برای مثال راههای نجات محیط زیست از آلودگیها میتواند موضوعی برای انشا باشد. وقتی دانشآموزی در پیرامون خود و در رفتار همسایگان و مردم بیتوجهی به محیط زیست را ببیند یا در راه مدرسه از هوای آلوده تنفس کند و یا شاهد از بین رفتن درختان و زیباییهای طبیعت به بهای ساختن ساختمانهای بلند و بی روح باشد، آیا انگیزهای در خود برای نوشتن از محیط زیست خواهد داشت؟
اگر هم بنویسد تحت تاثیر برخی شعارهای تبلیغاتی خواهد بود. باید طرح مساله و ارائه راهحل به صورت خودجوش در او باشد. باید عملگرایی را در جامعه احساس کند تا خود بهتر از هر کارشناسی به کشف راه حل بپردازد. وی صحبت خود را با طرح این سوال به پایان میبرد که در جامعه ما چقدر به نویسنده و مولف اهمیت داده میشود و جایگاه او در طبقات اجتماعی کجا قرار دارد؟ و میگوید: فراموش نکنیم دانشآموزان به شدت از الگوهای فرهنگی جامعه تاثیر میپذیرند. بنابراین آنان اگر بدانند و ببینند که جایگاه اهل قلم، در مرتبه شایستهای است و معیشت و زندگی ایشان بر دوام و برقرار است، طبعاً میل به نوشتن در جانشان دلپذیرتر خواهد شد. شبنم سید مجیدی
روزنامه اطلاعات
چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳