همشاگردی های مهربان

همشاگردی های مهربان

مجموعه ای از فعالیتهای علمی و عملی دانش آموزان پایه پنجم
همشاگردی های مهربان

همشاگردی های مهربان

مجموعه ای از فعالیتهای علمی و عملی دانش آموزان پایه پنجم

ضرورت حمایت وزارت آموزش و پرورش از نیروهای آزاد آموزشی

سال گذشته مقاله ای از اینجانب درخصوص وضعیت نیروهای آزاد آموزشی در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید ؛ بعد از آن خبرهایی شنیده شد که کمی ما را خوشحال و امیدوار کرد اما متاسفانه مجددا به بوته فراموشی سپرده شد.

بدین جهت مقاله را مجدد به روی وبلاگ قرار می دهم تا شاید روزی به مسائل و مشکلات ما هم از سوی دولت و وزیر محترم رسیدگی شود .

تقریباً از زمانی که مدارس غیردولتی در کشور مشغول به فعالیت شده‌اند، بحثی نیز در این میان مطرح شده و آن هم وضعیت آموزگاران شاغل در این مدارس است. این افراد ۲ گروه هستند، گروه اول نیروهای بازنشسته آموزش و پرورش و گروه دوم، نیروهای جوان و تازه کار که وابسته به هیچ نهادی نیستند و همان نیروهای آزاد آموزش و پرورش محسوب می‌شوند.‏

افراد بازنشسته شاغل در مدارس غیردولتی از نظر بیمه و حقوق وضعیتی مشخص دارند، چرا که حقوق بازنشستگی و بیمه خود را دریافت می‌کنند و از طرف مدیریت مدرسه نیز حق الزحمه‌ای مناسب با جایگاه‌شان دریافت می‌دارند، اما این حاشیه امنیت برای نیروهای آزاد با توجه به توانمندی‌هایشان وجود ندارد.

به صورت مکرر مباحثی در خصوص ساماندهی وضعیت نیروهای آزاد مطرح شده که به مرور فراموش شده است.‏

یک آموزگار، چه نیروی آزاد و چه رسمی باشد، در حد توانش برای آموزش کودکان این کشور قدم برمی دارد. همه با کودکانی رو به رو هستیم که تشنه یادگیری‌اند. مطمئناً یک نیروی آزاد در ارائه درس‌ها و تفهیم مطالب پا به پای آموزگاران استخدامی حتی با انگیزه بیشتر در حال فعالیت است و در این زمینه از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند. چرا که می‌داند با قبول حرفه معلمی، در برابر جامعه و فرهنگ آن مسئول است.

او با همه وجود می‌کوشد طرح درسی بر گزیند که اهداف آموزشی را سریعتر و بهتر محقق سازد و با ارائه بازخوردهای مناسب به دانش?آموزان، سعی دارد یادگیری پایدارتری را شکل دهد و استعداد‌ها را بشکوفاند و حتی با ترغیب دانش آموزان به شرکت در جشنواره‌ها و مسابقات علمی، رتبه و مقامی نیز به آموزشگاه و شهرستان خود هدیه کند. حال این تلاش و کوشش او چگونه پاسخ داده می‌شود؟

از آن سوی، در مدارس غیردولتی اغلب اوقات انتظارات مدیران و والدین از معلمان بسیار بالاست. والدین به جهت هزینه‌ای که می‌پردازند و مدیریت بنا به تعهدی که داده است، و این معلم است که در هر شرایط باید پاسخگو باشد.

رو به رو شدن با مشکلات تحصیلی و تربیتی دانش آموزان و رفع آن‌ها، توجیه اولیا و راضی کردن آنان در قبال فعالیت‌ها و گهگاه پاسخ به سئوال‌ها و ایرادهای بی اساس که ناشی از عدم آگاهی است، به علاوه جلب نظر مدیریت آموزشگاه ، شرایطی را فراهم می‌آورند که تحمل ناپذیر می‌شوند و ادامه تدریس را دشوار می‌سازند.

در صورت بروز هرگونه نارضایتی، عذر آموزگار آزاد – بدون آنکه فرصت دفاعی بیابد – به راحتی خواسته می‌شود و کسی هم نمی‌پذیرد این شهریه کلانی که از دانش آموزان گرفته می‌شود، توقعات کاذبی را ساخته است و مسیر حرکت این مدارس را سامان می‌دهد.

بنابراین نظر معلمان بی اهمیت می‌شود و حرمت و اعتبار آنان از میان می‌رود.

در نشست‌های اداری و گروه‌های آموزشی بارها این مسایل عنوان شده است که چرا حمایتی از جانب وزارت آموزش و پرورش از این نیروها وجود ندارد، و متعاقباً پاسخ شنیده شده است که چون مدارس غیردولتی تحت نظر بخش خصوصی است، ما مسئول نیستیم! یا در رابطه با کم و کیف میزان حقوق و بیمه چنین می‌شنویم که شما باید در این رابطه با مدیر و موسس مدرسه صحبت کنید، تا هر دو طرف راضی باشند!

اصلاً شایسته جایگاه معلم نیست که ماهیانه حقوقی معادل ۱۵۰ تا ۲۵۰ هزار تومان (کمتر یا بیشتر) دریافت کند و تازه مجبور باشد با این حقوق حق بیمه خود را نیز بپردازد، به این دلیل که در اکثر مدارس غیرانتفاعی خبری از بیمه نیست و بعضی از آن‌ها نیز فقط بیمه ۱۵ روزه را می‌پردازند.

در شهرستان‌ها نیروهای آزاد از وضعیت شغلی مناسبی برخوردار نیستند. با یک حساب سر انگشتی ساده می‌توان حدس زد که هزینه بیمه به همراه سایر هزینه‌ها از جمله هزینه رفت و آمد شهری، عملا پولی را برای معلمان آزاد باقی نمی‌گذارند تا صرف رفع نیاز‌های اساسی‌شان شود.‏

‏ پیشنهاد می‌شود از سوی وزارت محترم آموزش و پرورش سیاست‌هایی اتخاذ شود تا نظارتی مستمر بر حق و حقوق نیروهای آزاد آموزشی صورت گیرد، چرا که ما نیز در آموزش فرزندان این کشور سهیم هستیم.

روزنامه اطلاعات - سه شنبه 16 اردیبهشت 1393

بندر انزلی ـ سحر درویشی، نیروی آزاد آموزشی

ضرورت حمایت وزارت آموزش و پرورش از نیروهای آزاد آموزشی

تقریباً از زمانی که مدارس غیردولتی در کشور مشغول به فعالیت شده‌اند، بحثی نیز در این میان مطرح شده و آن هم وضعیت آموزگاران شاغل در این مدارس است. این افراد ۲ گروه هستند، گروه اول نیروهای بازنشسته آموزش و پرورش و گروه دوم، نیروهای جوان و تازه کار که وابسته به هیچ نهادی نیستند و همان نیروهای آزاد آموزش و پرورش محسوب می‌شوند.‏

افراد بازنشسته شاغل در مدارس غیردولتی از نظر بیمه و حقوق وضعیتی مشخص دارند، چرا که حقوق بازنشستگی و بیمه خود را دریافت می‌کنند و از طرف مدیریت مدرسه نیز حق الزحمه‌ای مناسب با جایگاه‌شان دریافت می‌دارند، اما این حاشیه امنیت برای نیروهای آزاد با توجه به توانمندی‌هایشان وجود ندارد.

به صورت مکرر مباحثی در خصوص ساماندهی وضعیت نیروهای آزاد مطرح شده که به مرور فراموش شده است.‏

یک آموزگار، چه نیروی آزاد و چه رسمی باشد، در حد توانش برای آموزش کودکان این کشور قدم برمی دارد. همه با کودکانی رو به رو هستیم که تشنه یادگیری‌اند. مطمئناً یک نیروی آزاد در ارائه درس‌ها و تفهیم مطالب پا به پای آموزگاران استخدامی حتی با انگیزه بیشتر در حال فعالیت است و در این زمینه از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند. چرا که می‌داند با قبول حرفه معلمی، در برابر جامعه و فرهنگ آن مسئول است.

او با همه وجود می‌کوشد طرح درسی بر گزیند که اهداف آموزشی را سریعتر و بهتر محقق سازد و با ارائه بازخوردهای مناسب به دانش?آموزان، سعی دارد یادگیری پایدارتری را شکل دهد و استعداد‌ها را بشکوفاند و حتی با ترغیب دانش آموزان به شرکت در جشنواره‌ها و مسابقات علمی، رتبه و مقامی نیز به آموزشگاه و شهرستان خود هدیه کند. حال این تلاش و کوشش او چگونه پاسخ داده می‌شود؟

از آن سوی، در مدارس غیردولتی اغلب اوقات انتظارات مدیران و والدین از معلمان بسیار بالاست. والدین به جهت هزینه‌ای که می‌پردازند و مدیریت بنا به تعهدی که داده است، و این معلم است که در هر شرایط باید پاسخگو باشد.

رو به رو شدن با مشکلات تحصیلی و تربیتی دانش آموزان و رفع آن‌ها، توجیه اولیا و راضی کردن آنان در قبال فعالیت‌ها و گهگاه پاسخ به سئوال‌ها و ایرادهای بی اساس که ناشی از عدم آگاهی است، به علاوه جلب نظر مدیریت آموزشگاه ، شرایطی را فراهم می‌آورند که تحمل ناپذیر می‌شوند و ادامه تدریس را دشوار می‌سازند.

در صورت بروز هرگونه نارضایتی، عذر آموزگار آزاد – بدون آنکه فرصت دفاعی بیابد – به راحتی خواسته می‌شود و کسی هم نمی‌پذیرد این شهریه کلانی که از دانش آموزان گرفته می‌شود، توقعات کاذبی را ساخته است و مسیر حرکت این مدارس را سامان می‌دهد.

بنابراین نظر معلمان بی اهمیت می‌شود و حرمت و اعتبار آنان از میان می‌رود.

در نشست‌های اداری و گروه‌های آموزشی بارها این مسایل عنوان شده است که چرا حمایتی از جانب وزارت آموزش و پرورش از این نیروها وجود ندارد، و متعاقباً پاسخ شنیده شده است که چون مدارس غیردولتی تحت نظر بخش خصوصی است، ما مسئول نیستیم! یا در رابطه با کم و کیف میزان حقوق و بیمه چنین می‌شنویم که شما باید در این رابطه با مدیر و موسس مدرسه صحبت کنید، تا هر دو طرف راضی باشند!

اصلاً شایسته جایگاه معلم نیست که ماهیانه حقوقی معادل ۱۵۰ تا ۲۵۰ هزار تومان (کمتر یا بیشتر) دریافت کند و تازه مجبور باشد با این حقوق حق بیمه خود را نیز بپردازد، به این دلیل که در اکثر مدارس غیرانتفاعی خبری از بیمه نیست و بعضی از آن‌ها نیز فقط بیمه ۱۵ روزه را می‌پردازند.

در شهرستان‌ها نیروهای آزاد از وضعیت شغلی مناسبی برخوردار نیستند. با یک حساب سر انگشتی ساده می‌توان حدس زد که هزینه بیمه به همراه سایر هزینه‌ها از جمله هزینه رفت و آمد شهری، عملا پولی را برای معلمان آزاد باقی نمی‌گذارند تا صرف رفع نیاز‌های اساسی‌شان شود.‏

‏ پیشنهاد می‌شود از سوی وزارت محترم آموزش و پرورش سیاست‌هایی اتخاذ شود تا نظارتی مستمر بر حق و حقوق نیروهای آزاد آموزشی صورت گیرد، چرا که ما نیز در آموزش فرزندان این کشور سهیم هستیم.

روزنامه اطلاعات - 16 اردیبهشت

بندر انزلی ـ سحر درویشی، نیروی آزاد آموزشی

وقتی تعداد معلمان هم کم است و هم زیاد!

به یاد دارم سال ۸۹ در مراسمی شرکت کرده بودم، روی یکی از تابلوها جمله‌ای از وزیر وقت خودنمایی می‌کرد: «من آمده‌ام تا دست معلم را بگیرم و به قله برسانم»

چند وقت پیش هم وزیر جدید آموزش و پرورش فرمودند: «هنوز نیروی انسانی در اموزش و پرورش ساماندهی نشده است و تا بهبود وضعیت، حداقل یک یا دو سال دیگر وقت لازم است. در شرایطی فعلی ۵۰هزار معلم اضافه و ۵۸هزار معلم کم داریم!»

اگر آمار جمعیتی معلمان را که در حدود یک میلیون و ۱۳ هزار نفر است در نظر بگیریم، می‌بینیم این ۱۰۸ هزار معلمی که هم کم و هم زیاد هستند،‌ حدود ۱۰ درصد آن را شامل می‌شوند. این موضوع مهمی است و مصداق حرارت سنجی است که دمای آموزش کشور را قدری بالاتر و تب‌دار نشان می‌دهد. دمایی که اگر چه سوزنده نیست، ولی وادارمان می‌کند از خود بپرسیم این آمار چه نسبتی با آن شعار زیبای معلم و رساندن او به قله دارد؟

یک مثال ساده از این آمار،‌ محل خدمت من ـ بندرانزلی ـ است که مقطع ابتدایی با چنان کمبودی روبه‌رو است که امسال و سال گذشته عده زیادی نیروهای خدماتی و سرباز معلم در مدارس شهر به کار گرفته شده‌اند، در حالی که به فاصله یک ساعت مسافتی در شهری دیگر،‌ معلمان اضافه،‌ساعات کاری خود را در اداره به پایان می‌رسانند،‌زیرا کلاس ندارند!

کلاس‌های ما هم که همچنان معلم محور است و سهم بیشتر تدریس را صدای معلم و تارهای صوتی او بر عهده دارد تارهایی که امروز خسته و زخم خورده‌اند و به دلیل استفاده بیش از حد و خستگی‌شان، برای استفاده در منزل و مدرسه ناتوانند. آزمودن این گفتار هم چندان دشوار نیست. تنها حضور چند روزه به عنوان مهمان در یک پایه تحصیلی دبستانی، صحت ادعای مرا تایید خواهد کرد. کافی است سری به مدارس ابتدایی بزنیم و از نزدیک ببینیم چند معلم خواستار آرامش، تغییر مقطع تدریس، ورود به بخش‌های مدیریتی و بازنشستگی پیش از موعد هستند. این مسائل ممکن است شرایطی ایجاد کند که انگیزه پیشی گرفتن از یکدیگر صرفاً برای یافتن فراغت و رهایی از فشارهای روحی فراهم شود، به گونه‌ای که حتی رقابت ناسالم جای رفاقت را بگیرد. اگر چه تاکید می‌شود اکثریت دوستان فهیم و بزرگ‌منش فرهنگی، هماره بی‌توجه به این مسائل تنها به کار خود می‌پردازند و دم نمی‌زنند و نیرو‌های آموزشی صادق اینانند.

یکی از راه‌های حل مسئله، انگیزه بخشی معلمان است. شاید برقراری فوق‌العاده شغل برای این مقطع یک قدم باشد، قدمی خوب و به جاکه جای بسی تشکر و سپاس دارد، اما مهم‌تر از آن، ایجاد چند تغییر روشن و اثرگذار است که به صورت پیشنهاد در زیر می‌آید:

ـ کوچک کردن کلاس‌های مقاطع ابتدایی و رساندن دانش‌آموزان هر کلاس به حداکثر ۲۰ تا ۲۲ نفر.

ـ کاهش حجم کتاب‌های درسی به میزان یک سوم فعلی.

ـ متناسب سازی زنگ‌های تفریح با ساعت‌های آموزشی، به شکلی که دانش‌آموزان از لحاظ روحی ظرفیت پذیرش مطالب جدید را داشته باشند.

ـ استفاده از موسیقی‌های شاد و آرام بخش در ساعات تفریح. و این گونه است که پیشرفت و توسعه کشور با حمایت معلمان امیدوار و دانش‌آموزان دلبسته به درس و تحصیل، رقم می‌خورد.

بندر انزلی ـ علی متقی، آموزگار ابتدایی

روزنامه اطلاعات -دوشنبه 7 بهمن

نظام ارزشیابی توصیفی دانش‌آموزان کمیتی است که لباس کیفیت پوشیده است!


در بخش خبری ۲۰ و ۳۰ دقیقه سیما مصاحبه شوندگان نظراتی پیرامون ارزشیابی توصیفی ابراز کردند و از جمله معلمی می‌گفت تعداد زیاد دانش‌آموزان، اجرای این روش را با دشواری روبرو کرده است. دیگری معتقد بود رقابتی که در گذشته بین دانش‌آموزان وجود داشته، امروز از میان رفته است و مادر دانش‌آموزی گلایه داشت نمی‌تواند از وضعیت تحصیلی فرزندش به روشنی آگاه شود. اما نکته پایانی مصاحبه، نظر معاون سابق آموزش ابتدایی بود که عنوان می‌کرد شاید عملکرد برخی معلمان باعث شده است تا رقابت مورد نظر شکل نگیرد.

من به عنوان معلمی که چندسال مجری ارزشیابی توصیفی بوده است، احساس کردم خالی از لطف نیست، برخی از مشاهداتی را که طی این مدت در عمل شاهد آن بوده‌ام، بیان کنم، مشاهداتی که برخی نارسایی‌های اجرای نظام کیفی را نشان می‌دهد. البته امید است با رویکرد جدیدی که بر وزارتخانه و معاونت ابتدایی حاکم شده است بیشتر به این موضوع پرداخته شود.تعداد زیاد دانش‌آموزان اجرای نظام کیفی را با مشکل روبرو می‌کند. واقعیت آن است در کلاس‌هایی که بیشتر از ۳۰ نفر دانش‌آموز داشته باشند، پرداختن به همه ابزارهای ارزشیابی توصیفی اگر غیرممکن نباشد، بسیار دشوار است. آزمون‌های عملکردی، پوشه‌کار و مشاهدات و پروژه‌هایی که معیار ارزشیابی دانش‌آموزان است، مستلزم بررسی و ارائه بازخورد مناسب به دانش‌آموز است که چگونه می‌توان برای کلاس‌هایی نزدیک به ۴۰ دانش‌آموز، آن را پذیرفت؟
تفاوت فاحش سطح مدارس دولتی که از حداقل سرانه برخوردارند با مدارس برخوردار کلان شهرها و یا مدارس غیرانتفاعی و نمونه دولتی، مانعی دیگر در اجرای بهینه طرح است.مدرسه‌ای که توان پرداخت قبض‌های آب و برق خود را ندارد، قطعا در چاپ اوراق امتحانی دانش‌آموزانش مشکل دارد، چه رسد به اینکه بخواهد آزمون‌های عملکردی برگزار کند و یا پروژه‌ای ترتیب دهد که به وسایل آزمایشگاهی نیاز دارد. همچنین کارهای دیگر مانند برگه‌های آدینه یا آزمون‌های پیشرفت تحصیلی، که همه و همه به منابع مالی کافی نیاز دارند که در دسترس مدارس نیست.
تعداد بالای دانش‌آموزان وقت بیشتری از معلم می‌گیرد، تا به بررسی و تصحیح برگه‌های آن‌ها بپردازد و هرچقدر این زمان بیشتر شود، دادن یک بازخورد موثر و استاندارد دشوارتر می‌شود. بنابر این، عموم معلمان به استفاده از برچسب‌های رنگارنگ و جملات تشویقی کوتاهی روی می‌آورند که برای دانش‌آموزان جذاب‌تر باشد. البته این‌ها بازخوردهای‌ آماده‌ای است که شاید با روح ارزشیابی کیفی بیگانه نباشد، اما مدنظر آن‌هم نیست.
باور و اعتقاد معلمان نیز موضوع مهمی است که کمتر به آن توجه شده است. برخی از همکاران ما معتقدند ارزشیابی کمی (نمره‌ای) ارزیابی دقیق‌تری از وضعیت دانش‌آموزان ارائه می‌دهد. شاید این باور به دلیل فراهم نبودن بسترهای مناسب و زیرساخت‌های لازم در اجرای ارزشیابی توصیفی ایجاد و تقویت شده باشد.همچنین تلقی اینکه ارزشیابی توصیفی (کیفی) صرفا قبولی دانش‌آموز و بالا آمدن او را در پی خواهد داشت و مردودی در این نظام جایگاهی ندارد.
در این میان هنوز بسیاری از والدین نتوانسته‌اند با ارزشیابی کیفی کنار بیایند و آن را بپذیرند. دلیل این مدعا، والدینی هستند که در نشست توجیهی ماهانه حضور می‌یابند و روی واژه «خیلی خوب» ـ ـ که یکی از مقیاس‌های ارزیابی دانش‌آموزان است ـ تاکید می‌کنند. در نظر ایشان «خیلی خوب» جایگزین ۲۰ شده است و این را می‌توان از شیوه پرسش آن‌ها دریافت.می‌گویند: فرزند بنده که همه نمراتش «خیلی خوب» است، چرا در فلان درس «خوب» گرفته است؟
تاکید اینان بر روی نمرات فرزندانشان است، در حالی که بارها گفته شده «ارزشیابی توصیفی» کیفی است و با نمره بیان نمی‌شود.
نمی‌توان به حجم بالای کتاب‌ها در نظام توصیفی بی‌اعتنا بود. برخی از کتاب‌های دانش‌آموزان ابتدایی در گذشته و برای «نظام کمی» تالیف شده‌اند و کتاب بسیار خوب، ارزنده و استاندارد ریاضی پایه پنجم، برای اجرا در نظام کمی بسیار مناسب‌تر می‌نماید، تا نظام کیفی. زیرا حجم بالای مطالب، سنجش را در نظام توصیفی که صرفاً مداد و کاغذ (آزمون کتبی) نیست، دشوارتر می‌کند.
البته تألیف شتابزده برخی کتابهای درسی در پایه‌های مختلف از جمله ریاضی اول و ششم، که اشکالات فراوانی بر آنها وارد است، مزید بر علت شده است و قطعاً چنین تالیفاتی راهی به مقصد اعلای آموزش نخواهند برد.
به نظر می‌رسد امروزه، مقطع ابتدایی که یکی از مهم‌ترین و پایه‌ای‌ترین مقاطع تحصیلی کشور است، جذابیت و کشش خود را برای معلمان از دست داده است. حجم بالای کار در مدرسه و ادامه آن در خانه، تعداد بالای دانش‌آموزان، پاسخ‌گویی به آموزش و پرورش در کنار پاسخ‌گویی به اولیای دانش‌آموزان، کودکان پیش فعال، درآمد ناچیز معلمی و به کارگیری معلمان کم تجربه و غیرمتخصص، همه و همه در کنار تغییرات گسترده سالیان اخیر که عمدتاً در مقطع ابتدایی به وجود آمده است، لذت کار با دبستانی‌ها را کمرنگ‌ کرده است.
در نهایت، ضعف‌های تحصیلی دانش‌آموزان که به شکل معناداری در پایه‌های بالاتر نمود می‌یابد، نشان می‌دهد ارزشیابی توصیفی نتوانسته است آن چنان که باید و شاید، تکیه‌گاه مطمئنی برای رشد نظام آموزشی و تربیت نیروی انسانی خوداتکا و کارآمد باشد. هرچند بار این ضعف تنها برگردن ارزشیابی کیفی (توصیفی) نیست و همانطور که گفته شد، بسترهای لازم برای اجرای چنین طرحی آماده نبوده است.آنچه امروز هویداست، این است که ارزشیابی کنونی نه کمی است و نه کیفی صرف! نیمی ازین دارد و نیمی از آن! گویی باور عموم جامعه کمیتی است که لباس کیفیت پوشیده باشد. بنابر این منصفانه نیست گفته شود نبود رقابت در میان دانش‌آموزان، تنها حاصل عملکرد معلمان است.


بندر انزلی، علی متقی، آموزگار ابتدایی
روزنامه اطلاعات ، سه شنبه 3 دی 1392