همشاگردی های مهربان
مجموعه ای از فعالیتهای علمی و عملی دانش آموزان پایه پنجم
همشاگردی های مهربان
مجموعه ای از فعالیتهای علمی و عملی دانش آموزان پایه پنجم
می توان...
می توان با یک گلیم کهنه هم روز را شب کرد و شب را روز کرد
می توان با هیچ ساخت
می توان صد بار هم مهربانی را خدا را عشق را با لبی خندانتر از یک شاخه گل تفسیر کرد
می توان بی رنگ بود
همچو آب چشمه ای پاک و زلال
می توان در فکر باغ و دشت بود
عاشق گلگشت بود
می توان این جمله را در دفتر فردا نوشت
خوبی از هر چیز دیگر بهتر است...
یا زهرا (س)
فرا رسیدن ایام سوگواری بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه (س) را به همه ی دوستان و ایرانیان عزیز و عاشقان اهل بیت (ع) تسلیت عرض می نماییم.
سال نو...
بر سر سفره ی احساس اگر جایی بود
سخن ساده ی تبریک مرا جا بدهید
سینِ هشتم ، سخن ساده ی تبریک من است
جا سر سفره اگر نیست ، به دل ها بدهید
وقتی طنین یا مقلب القلوب دلت را لرزاند
وقتی آوای خوش یا مدبرالیل را زمزمه کردی
و یا محول الحول دگرگونت کرد
برای ما هم بخواه از آن بخشنده ی بی همتا
حول حالنا الی احسن الحال
کمی از خودت به من بده...
روز قسمت بود. خدا هستی را قسمت می کرد. خدا گفت : ( چیزی از من بخواهید هرچه باشد شما را خواهم داد. سهمتان را از هستی طلب کنید- زیرا خدا بسیار بخشنده است.)
و هر که آمد چیزی خواست . یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن . یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز . یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را .
در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت : (من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ و نه بالی و نه پایی نه آسمان و نه دریا. تنها کمی از خودت به من بده.)
و خدا کمی نور به او داد . نام او کرم شب تاب شد.
خدا گفت : ( آن که نوری با خود دارد بزرگ است حتی اگر به قدر ذره ای باشد. تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی.)
و رو به دیگران گفت : (کاش می دانستید که این کرم کوچک بهترین را خواست زیرا که از خدا جز خدا نباید نخواست.)
هزاران سال است که او می تابد . روی دامن هستی می تابد. وقتی ستاره ای نیست چراغ کرم شب تاب روشن است و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا آن را به کرمی کوچک بخشیده است.
عرفان نظر آهاری
دعاهای ما ...
الهی مرا مدد کن تا دانش اندکم نه نردبانی باشد برای فزونیِ تکبر و غرور ، نه حلقه ی برای اسارت و نه دست مایه ای برای تجارت ؛
بلکه گامی باشد برای تجلیل از تو و متعالی ساختن زندگی خود و دیگران .
(لویی پاستور)
دعوت نامه و نوای دل...
فردا همه دعوت هستید.
کجا؟ اتاق درس یاسین.
به چه مناسبت ؟ جشن هفت سین.
پسرهای ما یه هفته است که منتظر فردا هستند.
کلی برنامه داریم که لحظات شادی رو ثبت کنیم.
امروز یه مقداری اتاقمون رو تزئین کردیم.
باقیش مونده واسه فردا.
راستی چه زود سال ۱۳۹۱ به پایان خودش نزدیک شد!
یک سال بزرگ تر شدیم.
فکرها و اندیشه هامون تغییر کرد.
مطالب جدیدی رو کنار هم یاد گرفتیم.
با هم خندیدیم و بعضی وقت ها هم اشک ریختیم.
خلاصه لحظات پر از خاطره ای داشتیم.
امیدوارم در این روزهای آخر سال هم واسه همه ی ما خاطرات شیرینی باقی بمونه.
و این که قدر دوستی هامون رو بیش تر بدونیم.
لذت حضور و در کنار هم بودن رو با بعضی سخت گیری ها از دست ندیم.
خلاصه این که به فکر هم باشیم و واسه سلامتی و شادی هم دعا کنیم.
همه ی شما رو دوست دارم.
شما لایق بهترین ها هستید. امیدوارم به بهترین های زندگی تون برسید.
و سالی پر از عشق و امید و پیروزی پیش رو داشته باشید.
خدایا...
خدایا خیلی دوستت دارم . خدایا به من بیاموز تا هیچ گاه و هیچ لحظه ای فراموشت نکنم . همان گونه که خودت فراموشم نمی کنی.