بسیاری از اولیا برای کمک به کودک خود در آموختن ریاضیات ، سعی میکنند به روشهای گوناگون متوصل شوند تا مفاهیم پیچیده ی ریاضی را به او بیاموزند . برای اینکه کودک بهترین کمک را دریافت کند ، باید ...
ادامه مطلب
«چارشنبه توی کیفش یه مشت ستاره داره، به جای صفر هر 20، یک ستاره میذاره.»
این قسمتی از سرودی است که در زمان نوجوانی ام هر چهارشنبه از تلویزیون پخش میشد، با عنوان «چارشنبه». «چارشنبه» نام یک معلم بود، یک معلم که مهربان بود و با شاگردانش رفیق. «چارشنبه» یک خرده بی حواس بود و یادش میرفت اخم کند به دانش آموزانش. در آن زمان چارشنبه، رویای همه ما بچه مدرسه ایها بود. نهایت آمال و آرزوهایمان. نهایت چیزی که از یک معلم و یک کلاس میخواستیم. کلاسی که در آن، ابر رویاهایمان باریدن بگیرد و جاری شود. البته من آن کلاس را یافته بودم. فرقی نمیکرد معلم انشاء چه کسی باشد، برایم حکم همان چارشنبهای را داشت که میتوانستم بی محابا خیالاتم را در کلاسش به گردش دربیاورم و از بودن در کنار آن چارشنبه، لذت ببرم.
معلم انشاء هم این را فهمیده بود که از آنهایی نیستم که پشت دوستانم، خودم را قایم کنم (حداقل سر زنگ انشا) که مبادا مجبور به خواندن مقالهام شوم! نوشته ام هر چقدر که بد، دوست داشتم بخوانمش. معلم هم این را فهمیده بود و هر بار صدایم میکرد و بعضیها یک نفس راحت میکشیدند. گاهی به تخیلات هم حسادت میکردیم و گاهی تحسین. گاهی ناخواسته، جملات طنز میشد و همه میخندیدند. باورت نمیشد، اما تو خاطرهات را میخواندی و کلاس در کسری از ثانیه روی هوا بود و معلم آن قدر قهقهه اش را میخورد که سرخ میشد. خلاقیتی که از آن هیچ نفهمیده بودیم، در همینجا و همین کلاس برایمان معنا شد و توانستیم چیزهای جدیدی را خلق کنیم.
انشاء یا رفع تکلیف؟
اما شاید ذهن کوچک من در آن زمان همه چیز را آن قدر ساده میدید. چرا که محبوبه علومی، معلمی است که 30 سال سابقه تدریس در دورههای مختلف دبستان و راهنمایی را دارد و به صراحت میگوید: من بعد از همه این سالها تجربه میگویم که اهمیت درس انشاء بستگی به منطقه محل تحصیل و ناحیه شهری دارد. در مناطقی که از دبیران دوره دیده و مجرب استفاده میکنند، به درس انشاء و البته هنر و ساعت تربیتی و ورزش نیز اهمیت داده میشود، اما در مناطق محروم تر، اصلاً چنین نیست.
از سوی دیگر خانوادهها نیز در این امر دخیل هستند. اولاً به نظر من نوشتن، به نوعی استعداد ذاتی میخواهد، اما این دلیل نمیشود که کسی برای نوشتن تلاش نکند. متاسفانه کسانی که در خانوادهشان یک نفر ادیب یا نویسنده داشته باشند، کار نوشتن را به او میسپارند. در خانه ما زبان نوشتار پدرم خیلی خوب بود و همه خانواده و نزدیکان کار نوشتن را به او میسپردند و البته هیچکس هم نمیخواست که نوشتن را از ایشان یاد بگیرد!
انشاء نوشتن در خانوادهها تا مدتها و چه بسا تا امروز، همین وضع را داشته است. حالت رفع تکلیف دارد و معمولاً دانشآموزان میدهند مطلبشان را یکی دیگر بنویسد. خانوادهها هم از این اوضاع راضیتر هستند تا آن بچه به درسهای دیگرش برسد و سر انشاء نوشتن وقتش را تلف نکند. گویی انشاء درس نیست، بازی و تفریح است و برای وقت آزاد است!
وی ادامه میدهد: البته این اتفاق با علاقه بچهها نیز در ارتباط است. دانشآموزی که اهل نوشتن باشد، خودش قلم میزند و مینویسد. با این وجود، معلم دلسوز وظیفه دارد که این علاقه و انگیزه را در همه شاگردانش ایجاد کند.
تشویق خانواده
علاقه به نوشتن چیزی است که اگر در وجودی نهفته باشد و شکوفا نشود، به هدر میرود و سرکوب میشود. به ویژه که این استعداد در همه بچهها وجود ندارد. یکی دیگر از دلایل بیتوجهی به زنگ انشاء، کم سوادی معلمان در این زمینه است. گاهی خود آموزگاران اشرافی به اهمیت این درس و راههای پرورش خلاقیتهای دانشآموزان ندارند، همانطور که برخی معلمان ورزش و هنر و تربیتی هم این اشراف و اهتمام را ندارند، خانوادهها نیز نقش بسیار مهمی در این میان دارند.
محبوبه علومی صحبتش را با ذکر مثالی ادامه میدهد: دانشآموزی در کلاس سوم دبستان داشتم که داستاننویس بسیار خلاقی بود، اما خانواده اش اهمیتی به این موضوع نمیدادند. یعنی نه او را تشویق میکردند و نه مانع او بودند. حرفشان این بود که اول درسش را بخواند، بعد اگر وقت اضافه ماند، به هرکاری دلش میخواهد، بپردازد.
در صورتی که همان نوشتن داستان یا انشا نقش مهمی در زندگی بچهها دارد. به عنوان معلم میگویم بچههایی که انشاء قویتری داشتند، درسهای تشریحی را بهتر امتحان میدادند، و از ذهن خلاق تری هم برخوردار بودند و به لحاظ زبانی هم توانایی بیشتری داشتند. به هرحال، اهمیت درس انشاء باید هم برای خانوادهها تشریح شود و هم برای اولیاء مدرسه تا با همکاری آنان، خلاقیتهای دانشآموزان پرورش یابد و افراد با استعداد فرصت شکوفایی و بروز استعدادهایشان را در همان مدرسه پیدا کنند.
وی میافزاید: تربیت معلمان دلسوز و آشنا با فن نگارش و جدی گرفتن درس انشاء، بودجه میخواهد تا هم معلمان دوره ببینند و هم زمینههای تدریس آن فراهم شود، در غیر این صورت اگر هر مدرسه بخواهد خودش اقدام کند، طرح به صورت همهگیر اجرا نخواهد شد و به صورت مقطعی و گذرا خواهد بود.
ساعت انشاء
علی متقی ـ کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی است که در مورد زوایای آشکار و پنهان نگارش و انشای دانشآموزان معتقد است: در سالهای اخیر بههمت مولفین کتابهای درسی فارسی، شیوههای نوینی در تقویت نگارش و ایده پردازی دانشآموزان به کار رفته است. اما دانشآموزانی که در دبستان و مقطع راهنمایی نوشتن و خواندن انشاء را میآموزند، با رسیدن به دبیرستان یکباره به حال خود رها میشوند، زیرا ساعت مستقلی برای این درس در برنامه درسی آنان منظور نشده است. بنابراین افزودن ساعت انشاء در مقطع دبیرستان، امری لازم است. هرچند که پرداختن به نگارش دانشآموزان از پایههای تحصیلی پایین تر، مسیر اصلاح وضع موجود را سهلتر میکند. به این مقوله باید از 3 بعد خانواده، جامعه و نظام آموزشی نگریسته شود.
ادامه مطلب
افراد بازنشسته شاغل در مدارس غیردولتی از نظر بیمه و حقوق وضعیتی مشخص دارند، چرا که حقوق بازنشستگی و بیمه خود را دریافت میکنند و از طرف مدیریت مدرسه نیز حق الزحمهای مناسب با جایگاهشان دریافت میدارند، اما این حاشیه امنیت برای نیروهای آزاد با توجه به توانمندیهایشان وجود ندارد.
به صورت مکرر مباحثی در خصوص ساماندهی وضعیت نیروهای آزاد مطرح شده که به مرور فراموش شده است.
یک آموزگار، چه نیروی آزاد و چه رسمی باشد، در حد توانش برای آموزش کودکان این کشور قدم برمی دارد. همه با کودکانی رو به رو هستیم که تشنه یادگیریاند. مطمئناً یک نیروی آزاد در ارائه درسها و تفهیم مطالب پا به پای آموزگاران استخدامی حتی با انگیزه بیشتر در حال فعالیت است و در این زمینه از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. چرا که میداند با قبول حرفه معلمی، در برابر جامعه و فرهنگ آن مسئول است.
او با همه وجود میکوشد طرح درسی بر گزیند که اهداف آموزشی را سریعتر و بهتر محقق سازد و با ارائه بازخوردهای مناسب به دانش?آموزان، سعی دارد یادگیری پایدارتری را شکل دهد و استعدادها را بشکوفاند و حتی با ترغیب دانش آموزان به شرکت در جشنوارهها و مسابقات علمی، رتبه و مقامی نیز به آموزشگاه و شهرستان خود هدیه کند. حال این تلاش و کوشش او چگونه پاسخ داده میشود؟
از آن سوی، در مدارس غیردولتی اغلب اوقات انتظارات مدیران و والدین از معلمان بسیار بالاست. والدین به جهت هزینهای که میپردازند و مدیریت بنا به تعهدی که داده است، و این معلم است که در هر شرایط باید پاسخگو باشد.
رو به رو شدن با مشکلات تحصیلی و تربیتی دانش آموزان و رفع آنها، توجیه اولیا و راضی کردن آنان در قبال فعالیتها و گهگاه پاسخ به سئوالها و ایرادهای بی اساس که ناشی از عدم آگاهی است، به علاوه جلب نظر مدیریت آموزشگاه ، شرایطی را فراهم میآورند که تحمل ناپذیر میشوند و ادامه تدریس را دشوار میسازند.
در صورت بروز هرگونه نارضایتی، عذر آموزگار آزاد – بدون آنکه فرصت دفاعی بیابد – به راحتی خواسته میشود و کسی هم نمیپذیرد این شهریه کلانی که از دانش آموزان گرفته میشود، توقعات کاذبی را ساخته است و مسیر حرکت این مدارس را سامان میدهد.
بنابراین نظر معلمان بی اهمیت میشود و حرمت و اعتبار آنان از میان میرود.
در نشستهای اداری و گروههای آموزشی بارها این مسایل عنوان شده است که چرا حمایتی از جانب وزارت آموزش و پرورش از این نیروها وجود ندارد، و متعاقباً پاسخ شنیده شده است که چون مدارس غیردولتی تحت نظر بخش خصوصی است، ما مسئول نیستیم! یا در رابطه با کم و کیف میزان حقوق و بیمه چنین میشنویم که شما باید در این رابطه با مدیر و موسس مدرسه صحبت کنید، تا هر دو طرف راضی باشند!
اصلاً شایسته جایگاه معلم نیست که ماهیانه حقوقی معادل ۱۵۰ تا ۲۵۰ هزار تومان (کمتر یا بیشتر) دریافت کند و تازه مجبور باشد با این حقوق حق بیمه خود را نیز بپردازد، به این دلیل که در اکثر مدارس غیرانتفاعی خبری از بیمه نیست و بعضی از آنها نیز فقط بیمه ۱۵ روزه را میپردازند.
در شهرستانها نیروهای آزاد از وضعیت شغلی مناسبی برخوردار نیستند. با یک حساب سر انگشتی ساده میتوان حدس زد که هزینه بیمه به همراه سایر هزینهها از جمله هزینه رفت و آمد شهری، عملا پولی را برای معلمان آزاد باقی نمیگذارند تا صرف رفع نیازهای اساسیشان شود.
پیشنهاد میشود از سوی وزارت محترم آموزش و پرورش سیاستهایی اتخاذ شود تا نظارتی مستمر بر حق و حقوق نیروهای آزاد آموزشی صورت گیرد، چرا که ما نیز در آموزش فرزندان این کشور سهیم هستیم.
روزنامه اطلاعات - 16 اردیبهشت
بندر انزلی ـ سحر درویشی، نیروی آزاد آموزشی
زمین در ابتدا به حالت کره گداخته ای بود که پس از طی میلیونها سال بخش خارجی آن به صورت قشر سختی در آمد. این پوسته به دفعات بر اثر عبور مواد مذاب درونی سوراخ شده و سنگهای آتشفشانی زیادی به سطح آن رسیده است. این عمل در عصر کنونی نیز ادامه دارد.
پیدایش کوه های آتشفشانی حاصل فوران مواد مذاب و انباشته شدن مواد است. زمانی که فشار گازها و سنگ های مذاب در هسته زمین بسیار بالامی رود، فوران اتفاق می افتد. فوران می تواند به آرامی یا به صورت انفجاری رخ دهد و جریان گدازه همراه با گازهای سمی، پرتاب خاکستر و سنگ و فوران آتشفشانی است.
انفجارهای آتشفشانی می توانند تکه های بزرگ سنگ را با سرعت بسیار زیاد به مسافت چندین کیلومتر پرتاب کنند و گاه با مخاطرات طبیعی چون زمین لرزه، جریان "گل" و سیلاب های ناگهانی، بارانهای اسیدی و درشرایط خاص وقوع سونامی همراه است.
در ایران نیز وجود پنج آتشفشان فعال و نیمه فعال باعث شده است تا دانشمندان کشور بررسی هایی در این زمینه انجام دهند. آنها درصددند تا با بررسی مواردی چون چشمه های آب گرم، اندازه گیری گازهای گوگردی و قطر دامنه های کوه های آتشفشانی فعالیت آنها را مونیتورینگ کنند تا در صورت فعال شدن آنها به موقع هشدار دهند.
در آتشفشانها برخلاف پدیده زلزله می توان با بررسی روند فعالیت تا حدودی تغییرات احتمالی را پیش بینی کرد از این رو در این گزارش مروری بر حیات آتشفشانهای کشور داریم.

ادامه مطلب
چند وقت پیش هم وزیر جدید آموزش و پرورش فرمودند: «هنوز نیروی انسانی در اموزش و پرورش ساماندهی نشده است و تا بهبود وضعیت، حداقل یک یا دو سال دیگر وقت لازم است. در شرایطی فعلی ۵۰هزار معلم اضافه و ۵۸هزار معلم کم داریم!»
اگر آمار جمعیتی معلمان را که در حدود یک میلیون و ۱۳ هزار نفر است در نظر بگیریم، میبینیم این ۱۰۸ هزار معلمی که هم کم و هم زیاد هستند، حدود ۱۰ درصد آن را شامل میشوند. این موضوع مهمی است و مصداق حرارت سنجی است که دمای آموزش کشور را قدری بالاتر و تبدار نشان میدهد. دمایی که اگر چه سوزنده نیست، ولی وادارمان میکند از خود بپرسیم این آمار چه نسبتی با آن شعار زیبای معلم و رساندن او به قله دارد؟
یک مثال ساده از این آمار، محل خدمت من ـ بندرانزلی ـ است که مقطع ابتدایی با چنان کمبودی روبهرو است که امسال و سال گذشته عده زیادی نیروهای خدماتی و سرباز معلم در مدارس شهر به کار گرفته شدهاند، در حالی که به فاصله یک ساعت مسافتی در شهری دیگر، معلمان اضافه،ساعات کاری خود را در اداره به پایان میرسانند،زیرا کلاس ندارند!
کلاسهای ما هم که همچنان معلم محور است و سهم بیشتر تدریس را صدای معلم و تارهای صوتی او بر عهده دارد تارهایی که امروز خسته و زخم خوردهاند و به دلیل استفاده بیش از حد و خستگیشان، برای استفاده در منزل و مدرسه ناتوانند. آزمودن این گفتار هم چندان دشوار نیست. تنها حضور چند روزه به عنوان مهمان در یک پایه تحصیلی دبستانی، صحت ادعای مرا تایید خواهد کرد. کافی است سری به مدارس ابتدایی بزنیم و از نزدیک ببینیم چند معلم خواستار آرامش، تغییر مقطع تدریس، ورود به بخشهای مدیریتی و بازنشستگی پیش از موعد هستند. این مسائل ممکن است شرایطی ایجاد کند که انگیزه پیشی گرفتن از یکدیگر صرفاً برای یافتن فراغت و رهایی از فشارهای روحی فراهم شود، به گونهای که حتی رقابت ناسالم جای رفاقت را بگیرد. اگر چه تاکید میشود اکثریت دوستان فهیم و بزرگمنش فرهنگی، هماره بیتوجه به این مسائل تنها به کار خود میپردازند و دم نمیزنند و نیروهای آموزشی صادق اینانند.
یکی از راههای حل مسئله، انگیزه بخشی معلمان است. شاید برقراری فوقالعاده شغل برای این مقطع یک قدم باشد، قدمی خوب و به جاکه جای بسی تشکر و سپاس دارد، اما مهمتر از آن، ایجاد چند تغییر روشن و اثرگذار است که به صورت پیشنهاد در زیر میآید:
ـ کوچک کردن کلاسهای مقاطع ابتدایی و رساندن دانشآموزان هر کلاس به حداکثر ۲۰ تا ۲۲ نفر.
ـ کاهش حجم کتابهای درسی به میزان یک سوم فعلی.
ـ متناسب سازی زنگهای تفریح با ساعتهای آموزشی، به شکلی که دانشآموزان از لحاظ روحی ظرفیت پذیرش مطالب جدید را داشته باشند.
ـ استفاده از موسیقیهای شاد و آرام بخش در ساعات تفریح. و این گونه است که پیشرفت و توسعه کشور با حمایت معلمان امیدوار و دانشآموزان دلبسته به درس و تحصیل، رقم میخورد.
بندر انزلی ـ علی متقی، آموزگار ابتدایی
روزنامه اطلاعات -دوشنبه 7 بهمن
در بخش خبری ۲۰ و ۳۰ دقیقه سیما مصاحبه شوندگان نظراتی پیرامون ارزشیابی توصیفی ابراز کردند و از جمله معلمی میگفت تعداد زیاد دانشآموزان، اجرای این روش را با دشواری روبرو کرده است. دیگری معتقد بود رقابتی که در گذشته بین دانشآموزان وجود داشته، امروز از میان رفته است و مادر دانشآموزی گلایه داشت نمیتواند از وضعیت تحصیلی فرزندش به روشنی آگاه شود. اما نکته پایانی مصاحبه، نظر معاون سابق آموزش ابتدایی بود که عنوان میکرد شاید عملکرد برخی معلمان باعث شده است تا رقابت مورد نظر شکل نگیرد.
من به عنوان معلمی که چندسال مجری ارزشیابی توصیفی بوده است، احساس کردم خالی از لطف نیست، برخی از مشاهداتی را که طی این مدت در عمل شاهد آن بودهام، بیان کنم، مشاهداتی که برخی نارساییهای اجرای نظام کیفی را نشان میدهد. البته امید است با رویکرد جدیدی که بر وزارتخانه و معاونت ابتدایی حاکم شده است بیشتر به این موضوع پرداخته شود.تعداد زیاد دانشآموزان اجرای نظام کیفی را با مشکل روبرو میکند. واقعیت آن است در کلاسهایی که بیشتر از ۳۰ نفر دانشآموز داشته باشند، پرداختن به همه ابزارهای ارزشیابی توصیفی اگر غیرممکن نباشد، بسیار دشوار است. آزمونهای عملکردی، پوشهکار و مشاهدات و پروژههایی که معیار ارزشیابی دانشآموزان است، مستلزم بررسی و ارائه بازخورد مناسب به دانشآموز است که چگونه میتوان برای کلاسهایی نزدیک به ۴۰ دانشآموز، آن را پذیرفت؟تفاوت فاحش سطح مدارس دولتی که از حداقل سرانه برخوردارند با مدارس برخوردار کلان شهرها و یا مدارس غیرانتفاعی و نمونه دولتی، مانعی دیگر در اجرای بهینه طرح است.مدرسهای که توان پرداخت قبضهای آب و برق خود را ندارد، قطعا در چاپ اوراق امتحانی دانشآموزانش مشکل دارد، چه رسد به اینکه بخواهد آزمونهای عملکردی برگزار کند و یا پروژهای ترتیب دهد که به وسایل آزمایشگاهی نیاز دارد. همچنین کارهای دیگر مانند برگههای آدینه یا آزمونهای پیشرفت تحصیلی، که همه و همه به منابع مالی کافی نیاز دارند که در دسترس مدارس نیست.
تعداد بالای دانشآموزان وقت بیشتری از معلم میگیرد، تا به بررسی و تصحیح برگههای آنها بپردازد و هرچقدر این زمان بیشتر شود، دادن یک بازخورد موثر و استاندارد دشوارتر میشود. بنابر این، عموم معلمان به استفاده از برچسبهای رنگارنگ و جملات تشویقی کوتاهی روی میآورند که برای دانشآموزان جذابتر باشد. البته اینها بازخوردهای آمادهای است که شاید با روح ارزشیابی کیفی بیگانه نباشد، اما مدنظر آنهم نیست.
باور و اعتقاد معلمان نیز موضوع مهمی است که کمتر به آن توجه شده است. برخی از همکاران ما معتقدند ارزشیابی کمی (نمرهای) ارزیابی دقیقتری از وضعیت دانشآموزان ارائه میدهد. شاید این باور به دلیل فراهم نبودن بسترهای مناسب و زیرساختهای لازم در اجرای ارزشیابی توصیفی ایجاد و تقویت شده باشد.همچنین تلقی اینکه ارزشیابی توصیفی (کیفی) صرفا قبولی دانشآموز و بالا آمدن او را در پی خواهد داشت و مردودی در این نظام جایگاهی ندارد.
در این میان هنوز بسیاری از والدین نتوانستهاند با ارزشیابی کیفی کنار بیایند و آن را بپذیرند. دلیل این مدعا، والدینی هستند که در نشست توجیهی ماهانه حضور مییابند و روی واژه «خیلی خوب» ـ ـ که یکی از مقیاسهای ارزیابی دانشآموزان است ـ تاکید میکنند. در نظر ایشان «خیلی خوب» جایگزین ۲۰ شده است و این را میتوان از شیوه پرسش آنها دریافت.میگویند: فرزند بنده که همه نمراتش «خیلی خوب» است، چرا در فلان درس «خوب» گرفته است؟
تاکید اینان بر روی نمرات فرزندانشان است، در حالی که بارها گفته شده «ارزشیابی توصیفی» کیفی است و با نمره بیان نمیشود.
نمیتوان به حجم بالای کتابها در نظام توصیفی بیاعتنا بود. برخی از کتابهای دانشآموزان ابتدایی در گذشته و برای «نظام کمی» تالیف شدهاند و کتاب بسیار خوب، ارزنده و استاندارد ریاضی پایه پنجم، برای اجرا در نظام کمی بسیار مناسبتر مینماید، تا نظام کیفی. زیرا حجم بالای مطالب، سنجش را در نظام توصیفی که صرفاً مداد و کاغذ (آزمون کتبی) نیست، دشوارتر میکند.
البته تألیف شتابزده برخی کتابهای درسی در پایههای مختلف از جمله ریاضی اول و ششم، که اشکالات فراوانی بر آنها وارد است، مزید بر علت شده است و قطعاً چنین تالیفاتی راهی به مقصد اعلای آموزش نخواهند برد.
به نظر میرسد امروزه، مقطع ابتدایی که یکی از مهمترین و پایهایترین مقاطع تحصیلی کشور است، جذابیت و کشش خود را برای معلمان از دست داده است. حجم بالای کار در مدرسه و ادامه آن در خانه، تعداد بالای دانشآموزان، پاسخگویی به آموزش و پرورش در کنار پاسخگویی به اولیای دانشآموزان، کودکان پیش فعال، درآمد ناچیز معلمی و به کارگیری معلمان کم تجربه و غیرمتخصص، همه و همه در کنار تغییرات گسترده سالیان اخیر که عمدتاً در مقطع ابتدایی به وجود آمده است، لذت کار با دبستانیها را کمرنگ کرده است.
در نهایت، ضعفهای تحصیلی دانشآموزان که به شکل معناداری در پایههای بالاتر نمود مییابد، نشان میدهد ارزشیابی توصیفی نتوانسته است آن چنان که باید و شاید، تکیهگاه مطمئنی برای رشد نظام آموزشی و تربیت نیروی انسانی خوداتکا و کارآمد باشد. هرچند بار این ضعف تنها برگردن ارزشیابی کیفی (توصیفی) نیست و همانطور که گفته شد، بسترهای لازم برای اجرای چنین طرحی آماده نبوده است.آنچه امروز هویداست، این است که ارزشیابی کنونی نه کمی است و نه کیفی صرف! نیمی ازین دارد و نیمی از آن! گویی باور عموم جامعه کمیتی است که لباس کیفیت پوشیده باشد. بنابر این منصفانه نیست گفته شود نبود رقابت در میان دانشآموزان، تنها حاصل عملکرد معلمان است.
بندر انزلی، علی متقی، آموزگار ابتدایی
روزنامه اطلاعات ، سه شنبه 3 دی 1392

محققان دریافتند نوجوانانی که مبادرت به انجام بازیهای رایانهای خشن میکنند بیشتر تمایل دارند که شکلات بخورند.
براد بوشمن یکی از نویسندگان این مطالعه و استاد ارتباطات و روانشناسی در دانشگاه ایالتی اوهایو اظهار کرد: هنگامیکه نوجوانان بازیهای رایانهای خشن را انجام میدهند خویشتنداری کمتری از خود نشان داده و تمایل به خوردن بیشتر دارند.
محققان 172 دانشآموز دبیرستانی ایتالیایی 13 تا 19 ساله را مورد بررسی قرار دادند.
آنها دانشآموزان را به مدت 10 دقیقه در معرض بازیهای خشن و غیر خشن قرار دادند. در طول این آزمایش، یک کاسه حاوی 100 گرم شکلات نیز در کنار کامپیوتر آنها قرار دادند.
همچنین به نوجوانان گفته شد آزادانه میتوانند آنها را بخورند، اما هشدار دادند که مصرف زیاد آب نبات در یک زمان کوتاه ناسالم است.
نتایج نشان داد افرادی که بازیهای خشن انجام داده بودند بیش از سه بار شکلات مصرف کردند و این در حالی بود که سایر افراد هیچ مصرفی نداشتند.
این یافتهها در مجله روانشناسی اجتماعی و علوم منتشر شده است.
گوش کردن یکی از مهمترین مهارت هایی است که با پرورش آن می توانید کارآیی خود را در مدرسه افزایش دهید. این مهارت بعد از مهارت خواندن، یکی از مشکل ترین مهارت هاست.
خوب گوش کردن در کلاس:
* در کلاس مطالب درسی را دنبال کنید و به رویا فرو نروید. (خیالبافی نکنید.)
* اگر حرف بزنید، مطمئنا نمی توانید گوش کنید.
* در هنگام گوش کردن، قلم به دست باشید و نکات مهم را یادداشت کنید.
قبل از کلاس:
* راجع به مطالب درسی جدید فکر کنید.
* نکات مهم جلسه گذشته را به یاد آورید. (دوره کنید.)
* تکالیف خود را انجام دهید.
در کلاس:
* آنچه را که قبلا یاد گرفته اید، با مطالب جدید ارتباط دهید.
* آیا شما راجع به موضوع درس اطلاعات اضافی دارید؟
* در طی درس چه چیزی به ذهن شما می آید؟
* بر روی موضوع درس تمرکز کنید.
* نکات مهم درس را یادداشت کنید.
* در صورت امکان روی نیمکت های جلوی کلاس بنشینید. اگر جلوتر باشید بهتر می توانید گوش کنید.
بعد از کلاس:
* مطالب درسی و یادداشت هایتان را دوره کنید.
* بعضی ها دوست دارند که یادداشت هایشان را پاکنویس کنند، اما سعی کنید برای اینکار وقت زیادی اختصاص ندهید.
* هنگام دوره زیر نکات مهم خط بکشید.
نکات دیگری راجع به گوش کردن:
* خوب گوش کردن به معنی توجه کردن است.
* تمام آنچه را که گفته می شود بشنوید، نه آنچه را که دوست دارید.
* آنچه را که می شنوید با آنچه که از قبل می دانستید، ربط دهید.
* نکات مهم درس را تشخیص دهید.
* سعی کنید نکات مهمی را که ممکن است سوال امتحان باشد، تشخیص دهید.
* صحبت های معلم را دنبال کنید. (حدس بزنید صحبتهای بعدی او چه خواهد بود.)
* به دقت به آنچه معلم راجع به تکالیف درسی می گوید، گوش کنید و در صورت نیاز آن را یادداشت کنید.
* به دقت گوش کنید و به دنبال عبارات کلیدی معلم باشید و به آن اهمیت دهید. عباراتی همچون "این مطلب مهم است…، مهم است بدانید که… و یا لازم است که این مطلب را برای امتحان بدانید…"
بخاطر بسپارید که گوش کردن با شنیدن متفاوت است.
شما می توانید هرچیزی را بشنوید، اما به آن گوش نکنید یا از یک گوش بشنوید و از گوش دیگر بیرون کنید.
برای گوش کردن باید فکرکنید و فعال باشید نه منفعل
مدرسه نیوز

بخش نخست
بعضى از پدران و مادران چون بیش از حد به فرزندان خود علاقه دارند، بدى هاى آنان را اصلا درک نمیکنند و اگر احیانا عیبى در آنان دیدند یا دیگرى آن را تذکر داد، از آن چشم پوشى کرده و در صدد اصلاح برنمى آیند تا مبادا فرزندانشان ناراحت شوند. شما کودکان بى ادبى را مشاهده مىکنید که بچه ها را اذیت مىکنند، مزاحم مردم مى شوند، در و دیوار مردم را خراب و کثیف مىنمایند، شیشه مىشکنند، فحش مىدهند، به اموال مردم زیان مىرسانند و…اما پدران و مادران نادان آنان نه تنها نهى شان نمى کنند، بلکه با یک خنده احمقانه یا دفاع بى جا آنان را به کارهاى خلاف تشویق مى نمایند. این قبیل پدران و مادران بامحبتهاى بى جاى خود، در لباس دوستى، بزرگ ترین خیانت ها را نسبت به فرزندان خود مرتکب مىشوند که در قیامت بدون مؤاخذه نخواهد بود.
به این پدران و مادران باید گفت: محبت به فرزند بدین معنا نیست که بدىهاى آنان رانادیده بگیرید و از تربیتشان غافل بمانید و به بهانه اینکه جگرگوشه ام ناراحت مىشود اجازه دهید هرکارى را خواست انجام دهد. هرچند که اظهار محبت، خود یک وسیله تربیت است، اما نباید از تربیت مانع شود.
بهترین پدران و مادران کسانى هستند که حساب بچه دوستى را از حساب تربیت جدا سازند. با اینکه فرزندان خویش را از صمیم دل دوست دارند، ولى با چشم واقع بین، عیوب آنان را دقیقا مشاهده کرده و عاقلانه درصدد اصلاح آنها برمى آیند. کودک بایدهمواره به محبت هاى پدر و مادر دلگرم باشد، ولى از تنبیه و خشونت آنان در برابر کارهاى زشت نیز هراسان باشد. باید بداند که محبت پدر و مادر مانع تنبیه و تادیب او نخواهد شد، بلکه لازمه محبت واقعى این است که درتادیب او کوشاتر باشند.
امام محمد باقر(ع) فرمود: بدترین پدران کسانى هستند که در احسان به فرزندان از حد تجاوز نمایند. و بدترین فرزند کسانى هستند که با تقصیر خود عاق پدر مىشوند.۱
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: هرکس که سختى تادیب را تحمل کند بدى هایش کم خواهد شد.۲
امام محمد باقر(ع) فرمود: پدرم مردى را دید که با پسرش راه مىرفت، در حالى که آن پسر بر دست پدر تکیه داده بود. پدرم آنقدر از پسر خشمگین شد که تا پایان عمر با او سخن نگفت.۳
زیانهاى افراط در محبت
بقیه مقاله را در ادامه مطلب مطالعه بفرمائید.
ادامه مطلب
در دوره ابتدایی ، تارهای عصبی ، " میه لینی " می شوند ، در نتیجه ، رشد جسمانی کودک در این دوره ، بسیار مهم است . میه لینی شدن تارهای عصبی ، در مقطع دبستان ، به سطوح بالاتر و تکامل می رسد و سبب هماهنگی کامل حس و حرکت کودک می گردد. هماهنگی حسی – حرکتی در این دوره از رشد بالایی برخوردار است. کودک در اثر تکامل مراکز عصبی و تجارب جسمانی خود ، قادر به تعبیر و تفسیر پیامهای دریافتی حواس خود بوده و می تواند بدانها پاسخ صحیحی بدهد . تفاوت رشد جسمانی کودک دبستانی و پیش دبستانی ، از این جنبه است .
کاهش خود مداری :
در دوره دبستان ، خودمداری کاهش می یابد . کودک در این مرحله ، در صورت قرار گرفتن در یک محیط مناسب ، مدرسه مطلوب و آموزگاران ماهر ، به تدریج می تواند به حقوق دیگران توجه و آن را رعایت نماید ؛ حتی گاهی اوقات نیز می تواند ، از حق خود بگذرد و دیگران را در نظر بگیرد . از طریق فعالیتهای گروهی ، بیشتر می توان به این ویژگی توجه نمود .
معقول تر شدن پیوندهای عاطفی کودک :
در این مرحله ، کودک ارتباط عاطفی شدیدی با خانواده خود برقرار می کند . در دوره دبستان ، این پیوندها معقول می شوند و او می تواند چند ساعتی دور از آنها ، جدا از آنها بماند ، بدون اینکه خلأ عاطفی احساس کند . این ویژگی، در رشد عاطفی کودک و هدف آموزش و پرورش که همانا استقلال عاطفی کودکان است ، بسیار مهم می باشد . در دوره دبستان ، پیوندهای عاطفی سست نمی شوند و از بین نمی روند ، بلکه در صورت برخورداری کودک از محیط گرم خانوادگی ، مادری کاردان و جذابیت محیط آموزشی ، به تدریج می تواند به استقلال دست یابد .
تغییر شکل کنجکاوی کودک :
کنجکاوی کودک در دوره دبستان ، بر خلاف دوره پیش دبستانی که بی هدف بود ، هدفمند و جهت دار می شود. در دوره دبستان ، با استفاده از دروسی مثل علوم ، می توان مفهوم علیت را در کودک پرورش داد .
تغییر شکل مشاهدات کودک :
کودک دبستانی در هنگام مشاهده ، به بررسی علل پرداخته ، چرایی مسائل را جستجو کرده و به چگونگی فرایندها توجه می کند .
حرکت از تخیل به سوی واقعیت :
کودک دبستانی بیش از حد از تخیل دور شده و به واقعیت نزدیک می شود . یکی از ویژگیهای مهم این دوره ، کاهش تخیلات است .
به طور کلی ، بر اساس ویژگیهای مذکور دوره دبستان ، باید به چند مسأله توجه نمود . یکی از فعالیتهای بسیار مهم این دوره ، بازی است . در این مرحله ، بازیهای بی هدف و بی قاعده دوره پیش دبستانی به بازیهای هدفمند تبدیل می شوند . مربی باید دانش آموزان را از بازیهای بی هدف به بازیهای همراه با کار سوق دهد ، به این ترتیب ، کودک با اتمام کار ، می تواند به ارضاء روحی برسد .
نکته دیگر در این دوره ، هماهنگی خانه و مدرسه است . والدین باید در محیط خانه شرایط استقلال عاطفی کودک را فراهم نمایند . مربیان نیز باید محیط جذابی را فراهم کنند تا کودک نگرش مثبتی نسبت به مدرسه داشته باشد . هر چه ارتباط بین والدین و مربیان بیشتر باشد ، بهتر می توان در جهت اهداف آموزشی گام برداشت .
در دوره دبستان ، مربیان باید برخورد مطلوبی با اشتباهات و خطاهای کودکان داشته باشند ، هیچگاه کودک را در حضور جمع شرمسار نکنند، برای تغییر رفتارهای نامطلوب کودک از روشهای اصلاح رفتار بهره جویند و رفتار نامطلوب او را توسط تقویت رفتارهای درست تغییر بدهند .
مربیان باید آگاه باشند که ضعف درسی کودک بنا به دلایل بسیاری از جمله ناتوانی یادگیری ، مشکلات عاطفی ، شخصیتی و زمانی و ضعف محیط و روشهای آموزشی صورت می گیرد .
دوره دبستان ، دوره آرامش قبل از طوفان نام دارد ، چون کودک در این مرحله به ثبات و آرامش دست می یابد . در این مقطع ، شخصیت کودک به تدریج رشد و تکامل پیدا می کند و هیچ گونه بحران هویت و اختلال عاطفی در کودکان بهنجار مشاهده نمی شود . این مرحله ، دوره عقل و دانایی است و به آن دوران " بلوغ کودکی " اطلاق می شود ، یعنی در مرحله کودکی، نوعی بلوغ محسوب می شود .
در این دوره که از شش تا ده سالگی است ، کودک در مسائل اجتماعی خود مشکل خاصی ندارد و به راحتی می تواند با دیگران کنار بیاید.
مهمترین ویژگی کودک ، ظهور تفکر اجمالی است . در دوره پیش دبستانی ، تفکر کودک در هم آمیخته است و روابط و مناسباتی در آن وجود ندارد ، اصل علیت علمی بر آن حاکم نیست ، برای پدیده های طبیعی ، علل انسانی قائل می شود و جهان بینی مبهم است . زمینه ظهور تفکر اجمالی باید در دوره دبستان ( حدود نه تا ده سالگی ) فراهم شود . تفکر اجمالی ، مرکب از روابط و مناسبات است . تفکری حد فاصل تفکر محسوس و انتزاعی است و کودک توسط آن می تواند ، فراتر از تفکر عینی برود و تصوراتی از اشیاء در ذهنش شکل می گیرد . او می تواند بدون دیدن اشیاء به مسائل فکر کرده و مفهوم را در ذهن خود تشکیل دهد . در این دوره ، چنانچه کودک از آموزش مناسبی برخوردار باشد ، درک و فهم وی از دنیای خارج ، حول چهار مفهوم اساسی شکل می گیرد :
زمان
مکان
عدد
علیت
این چهار مفهوم ، ذهن کودک را نظم داده و کودک را به سمت تفکر منطقی سوق می دهد، در نتیجه او ، می تواند پدیده های اطرافش را درک کرده و بین آنها ارتباط برقرار کند .
دوره نهفتگی : تحقیقات نشان داده ، بر خلاف دوره پیش دبستانی که کودک از لحاظ جنسی تا حدی فعال است ، در مرحله دبستانی ، تمایلات جنسی به دوره پوشیدگی و کمون می رسد ، بدین دلیل ، از این نظر مشکل خاصی نخواهد داشت ، در نتیجه ، این حالت به آرامش وی کمک کرده و او را آماده درک مطالب درسی می کند . این دوره ، برای ارایه آموزشها بسیار مناسب است
اوج گیری حافظه : از حدود نه سالگی به بعد ، قوه حافظه کودک به سرعت رشد می کند و قادر است ، مطالب مورد علاقه اش را به راحتی حفظ کند. البته اوج گیری حافظه ، نکته منفی نیز دارد ، زیرا کودک بیش از حد متکی به حافظه اش می باشد، معلومات وی بیشتر جنبه حفظی پیدا می کند و این امر ، به جنبه های دیگر رشد او لطمه خواهد زد.
ظهور استعدادها : سن نه سالگی ، سن ظهور استعدادهای مختلف، از قبیل استعداد موسیقی می باشد . به منظور ظهور استعدادهای کودک، باید او را در معرض فرصتهای یادگیری متنوع قرارداد و کودک را در برنامه های مختلف فوق برنامه ، از قبیل فعالیتهای علمی ، هنری ، ورزشی و موسیقی شرکت داد . در این برنامه ها ، فرصتهای یادگیری متنوعی در اختیار کودک قرار می دهند تا مربیان متوجه استعدادهای برجسته وی شوند و آنها را پرورش دهند .
به منظور بروز استعدادها ، باید از به کارگیری روشهای تدریس یکسان در مورد دانش آموزان اجتناب نمود ، زیرا این امر سبب کسالت کودک و گریز وی از مدرسه می شود . معلمان باید تلفیقی از روشهای تدریس ، از جمله روش سخنرانی ، توضیحی ، پرسش و پاسخ و ... را به کار گیرند تا به نتایج و بازدهی بالایی دست یابند .
الگوپذیری : دانش آموز دبستانی از بزرگسالان الگو می گیرد . یکی از جنبه های مهم شخصیت وی ، تقلید است . کودک از افرادی که در نظر وی مهم و ارزشمند هستند ، تقلید می کند . وقتی معلم درباره ارزشها صحبت می کند ، خودش حاصل ارزشها می شود . معلمان باید سعی کنند که تناقضی بین رفتار و گفتارشان وجود نداشته باشد و به ارزشها پایبند باشند .
منبع : سایت رشد دانش آموز



















