همشاگردی های مهربان

همشاگردی های مهربان

مجموعه ای از فعالیتهای علمی و عملی دانش آموزان پایه پنجم
همشاگردی های مهربان

همشاگردی های مهربان

مجموعه ای از فعالیتهای علمی و عملی دانش آموزان پایه پنجم

پا به پای کودکی هایم بیا...

 پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببر

خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ 

غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشت

هرکسی رنگ خودش, بی شیله بود
ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر !
همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از کسی پرسیده ای؟
مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟
می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟
رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟
آسمان باورت مهتابی است ؟

هرکجایی, شعر باران را بخوان
ساده باش و باز هم کودک بمان

باز باران با ترانه ، گریه کن !
کودکی تو ، کودکانه گریه کن!

ای رفیق روزهای گرم و سرد
سادگی هایم به سویم باز گرد!

سروده دکتر مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی

نظرات 2 + ارسال نظر
ماهان.ل دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:25 ب.ظ

سلام ای غریبه ی همیشگی!

مرا که می شناسی؟

منم همان که با توهمکلاسی ام

همان که با تو سال ها

مسافر غریب راه بوده است

و رد پای چشم های هردومان

به سوی تخته ی سیاه بوده است

من و تو سال های سال

کنار هم نشسته ایم

ولی هنوز دست هایمان غریبه مانده اند

وچشم هایمان برای هم

ترانه های دوستی نخوانده اند



میان ما

همیشه یک پل شکسته بوده است

و دست هایمان برای یک شروع

همیشهخسته بوده است



نگاه ما برای هم

همیشه مثل یک علامت سوال

مانده است

و این جدایی غریب

هزار خط فاصله نشانده است

تو تا به حال

حساب کرده ای اگر

دودست از دودست کم شود

جوابمان همیشه صفر می شود؟

همیشه صفر!



به هیچ کس نگو که من برای تو

دلم همیشه تنگ می شود

و هر زمان که غایبی

دلم هزار راه می رود

هزار رنگ می شود !

تو تا به حال

حساب کرده ای

دودست

ضرب در دودست

چهار دست می شود؟



چقدر ساده است حل مسئله!

اگر چه سال هاست ما

برای حل آن کنار هم نشسته ایم

و آخرش طلسم مان شکست

و تا ابد، علامت سوال محو شد...



مجددا سلام آشنای لحظه های من!

از این به بعد

مرا به نام کوچکم صدا بزن ...

از حسن سلیقه شما بسیار ممنوم. خیلی زیبا بود.

شارژ وبمانی دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:47 ب.ظ

وبلاگ زیبایی دارید.
خوشحال میشم به ما هم سر بزنید.
http://www.PersianXchange.ir/

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد